بریده‌ای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

sh

sh

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 274

مغز من صبح تا شب توی کوره‌پزخانه خشت می‌زند. شب که می‌آید توی اتاق مثل جنازه می‌افتد روی تخت. دمر می‌خوابد و هی فکر می‌کند.

مغز من صبح تا شب توی کوره‌پزخانه خشت می‌زند. شب که می‌آید توی اتاق مثل جنازه می‌افتد روی تخت. دمر می‌خوابد و هی فکر می‌کند.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.