بریدههای کتاب تهمینه؛ تهمینه؛ 1404/5/18 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 161 صفحۀ 87 << اژدها کوچولو پرسید: اگه با کسانی قرار ملاقات بذارم ولی اونا از من و کار های من خوششون نیاد، باید چیکار کنم؟! پاندای بزرگ گفت: تو باید راه خودتو بری، بهتره اونارو گم کنی نه خودتو! >> 0 13 تهمینه؛ 1404/5/18 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 161 صفحۀ 59 << پاندای بزرگ: راه زیادی مونده. اژدها کوچولو: پدربزرگم همیشه میگفت، یه سفر طولانی با یه فنجون چای شروع میشه. >> 0 9 تهمینه؛ 1404/5/5 فرار از کتابخانهی آقای لمونچلو کریس گرابنستاین 4.1 48 صفحۀ 177 << همیشه یادت باشه هِیلی، ذهن هر زنی، قلمرو پادشاهی اونه. عاقلانه بهش حکومت کن دختر. >> 0 16 تهمینه؛ 1404/2/9 واژه ها در آتش جنیفرای. نیلسن 4.5 17 صفحۀ 99 << خود کتاب ها آزادیان. آزادی اندیشه، آزادی اعتقاد و رویا. >> 0 17 تهمینه؛ 1403/12/23 هری پاتر و جام آتش جلد 5 جی. کی. رولینگ 4.7 48 صفحۀ 692 << کنجکاوی گناه نیست. اما لازمه که آدم در زمان کنجکاوی محتاطانه عمل کنه... بله، واقعا لازمه... >> -آلبوس دامبلدور 0 28 تهمینه؛ 1403/12/9 هری پاتر و جام آتش جلد 5 جی. کی. رولینگ 4.7 48 صفحۀ 608 <<هروقت خواستی بفهمی یه نفر چه جور آدمیه ببین با زیردستهاش چه جوری رفتار می کنه.>> 0 25 تهمینه؛ 1403/10/9 گردبادهای مغز من کت پاتریک 4.1 5 صفحۀ 8 <<بعضی وقتا اصلا به چیزی توجه نمیکنم و بعضی وقتا زیادی توجه میکنم.>> -چقدر حق:) 0 19 تهمینه؛ 1403/9/12 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 2.1 246 صفحۀ 54 << میگوید: اعتماد به زحمت به دست میآید؛ اگر به کسی اعتماد کنی مثل این است که چاقویی برای زخمی کردنت به دستش بدهی. >> 0 28 تهمینه؛ 1403/8/27 ویلا، دختر جنگل رابرت بیتی 4.9 2 صفحۀ 176 << با خودش فکر کرد، سنگها قدرتمندن، اما همیشه این روده که برنده میشه. رود میچرخه، زیرورو میشه و راهش رو باز میکنه.>> 0 38 تهمینه؛ 1403/8/19 ویلا، دختر جنگل رابرت بیتی 4.9 2 صفحۀ 104 <<فهمیده بود با تکیه بر قدرت کلام میتوان مردم را مجاب به انجام کاری کرد یا فریب داد.>> 0 32 تهمینه؛ 1403/6/31 بر باد رفته (جلد ۱) مارگارت میچل 4.1 31 صفحۀ 9 << کتاب بخوان دختر جان، تاریخ بخوان. دست، قلب و فکرت را به کاوش بیانداز. از همین کاوش هاست که نقش انسان بر عرصه ی زمین جاوید میشود، تاریخ بخوان، که رگ حیات تمدن ماست.>> 2 39 تهمینه؛ 1403/5/8 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 124 صفحۀ 488 << تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن مارو تنها میگذارن؟ مگه هرموقع توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونارو به یاد نمیاریم؟ >> 0 27 تهمینه؛ 1403/4/30 هری پاتر و حفره اسرارآمیز جی. کی. رولینگ 4.6 99 صفحۀ 321 << هری، این انتخاب های ماست که حقیقت باطنی ما رو نشون میده، نه توانایی های ما. >> 0 10 تهمینه؛ 1403/3/31 پسری که قبلا بودم! الی استندیش 4.5 10 صفحۀ 313 <<رها نکردن خطرناکه، چون تا زمانی که رها نکنی، نمیتونی به یاد آوردن رو شروع کنی.>> 0 16 تهمینه؛ 1403/3/17 فرزند آخرین اژدها الن اوه 4.1 1 صفحۀ 36 <<بعضی چیز ها هستن که لازم نیست حتماً ببینیشون تا باور کنی؛ میدونی واقعیان چون قلبت بهت میگه.>> 0 15 تهمینه؛ 1403/3/13 اسب جنگی مایکل مورپرگو 4.4 5 صفحۀ 114 <<علت این که با خودش حرف میزند این است که فقط خودش حرف های خودش را درک می کند یا دستکم برای شنیدن حرفهایش گوش شنوای دیگری نیست. درمورد خندیدنش هم گفت که اگر نخندد، حتماً گریه میکند!>> 3 11 تهمینه؛ 1403/1/15 آوای پیانو زیر چترهای رنگی سیندی بالدوین 4.3 6 صفحۀ 234 <<بعضی وقتها عشق یعنی دل بستن، اما بعضی وقتها هم یعنی دل کندن.>> 0 7 تهمینه؛ 1403/1/15 آوای پیانو زیر چترهای رنگی سیندی بالدوین 4.3 6 صفحۀ 128 <<نمیدونم، خانم آنیلی. به نظر من همین احساس دربوداغون بودنمونه که یهجورایی مارو زیبا میکنه و مارو تبدیل میکنه به همینی که هستیم، نه بیعیب بودنمون.>> 0 4 تهمینه؛ 1402/12/25 آوای پیانو زیر چترهای رنگی سیندی بالدوین 4.3 6 صفحۀ 54 <<دوست داشتن آدمها باعث میشود رفتنشان سختتر شود.>> 0 5 تهمینه؛ 1402/11/21 بابا لنگ دراز جین وبستر 4.4 146 صفحۀ 92 <<با دستی بر روی قلب، میگویم بدرود.>> 0 7
بریدههای کتاب تهمینه؛ تهمینه؛ 1404/5/18 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 161 صفحۀ 87 << اژدها کوچولو پرسید: اگه با کسانی قرار ملاقات بذارم ولی اونا از من و کار های من خوششون نیاد، باید چیکار کنم؟! پاندای بزرگ گفت: تو باید راه خودتو بری، بهتره اونارو گم کنی نه خودتو! >> 0 13 تهمینه؛ 1404/5/18 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 161 صفحۀ 59 << پاندای بزرگ: راه زیادی مونده. اژدها کوچولو: پدربزرگم همیشه میگفت، یه سفر طولانی با یه فنجون چای شروع میشه. >> 0 9 تهمینه؛ 1404/5/5 فرار از کتابخانهی آقای لمونچلو کریس گرابنستاین 4.1 48 صفحۀ 177 << همیشه یادت باشه هِیلی، ذهن هر زنی، قلمرو پادشاهی اونه. عاقلانه بهش حکومت کن دختر. >> 0 16 تهمینه؛ 1404/2/9 واژه ها در آتش جنیفرای. نیلسن 4.5 17 صفحۀ 99 << خود کتاب ها آزادیان. آزادی اندیشه، آزادی اعتقاد و رویا. >> 0 17 تهمینه؛ 1403/12/23 هری پاتر و جام آتش جلد 5 جی. کی. رولینگ 4.7 48 صفحۀ 692 << کنجکاوی گناه نیست. اما لازمه که آدم در زمان کنجکاوی محتاطانه عمل کنه... بله، واقعا لازمه... >> -آلبوس دامبلدور 0 28 تهمینه؛ 1403/12/9 هری پاتر و جام آتش جلد 5 جی. کی. رولینگ 4.7 48 صفحۀ 608 <<هروقت خواستی بفهمی یه نفر چه جور آدمیه ببین با زیردستهاش چه جوری رفتار می کنه.>> 0 25 تهمینه؛ 1403/10/9 گردبادهای مغز من کت پاتریک 4.1 5 صفحۀ 8 <<بعضی وقتا اصلا به چیزی توجه نمیکنم و بعضی وقتا زیادی توجه میکنم.>> -چقدر حق:) 0 19 تهمینه؛ 1403/9/12 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 2.1 246 صفحۀ 54 << میگوید: اعتماد به زحمت به دست میآید؛ اگر به کسی اعتماد کنی مثل این است که چاقویی برای زخمی کردنت به دستش بدهی. >> 0 28 تهمینه؛ 1403/8/27 ویلا، دختر جنگل رابرت بیتی 4.9 2 صفحۀ 176 << با خودش فکر کرد، سنگها قدرتمندن، اما همیشه این روده که برنده میشه. رود میچرخه، زیرورو میشه و راهش رو باز میکنه.>> 0 38 تهمینه؛ 1403/8/19 ویلا، دختر جنگل رابرت بیتی 4.9 2 صفحۀ 104 <<فهمیده بود با تکیه بر قدرت کلام میتوان مردم را مجاب به انجام کاری کرد یا فریب داد.>> 0 32 تهمینه؛ 1403/6/31 بر باد رفته (جلد ۱) مارگارت میچل 4.1 31 صفحۀ 9 << کتاب بخوان دختر جان، تاریخ بخوان. دست، قلب و فکرت را به کاوش بیانداز. از همین کاوش هاست که نقش انسان بر عرصه ی زمین جاوید میشود، تاریخ بخوان، که رگ حیات تمدن ماست.>> 2 39 تهمینه؛ 1403/5/8 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 124 صفحۀ 488 << تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن مارو تنها میگذارن؟ مگه هرموقع توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونارو به یاد نمیاریم؟ >> 0 27 تهمینه؛ 1403/4/30 هری پاتر و حفره اسرارآمیز جی. کی. رولینگ 4.6 99 صفحۀ 321 << هری، این انتخاب های ماست که حقیقت باطنی ما رو نشون میده، نه توانایی های ما. >> 0 10 تهمینه؛ 1403/3/31 پسری که قبلا بودم! الی استندیش 4.5 10 صفحۀ 313 <<رها نکردن خطرناکه، چون تا زمانی که رها نکنی، نمیتونی به یاد آوردن رو شروع کنی.>> 0 16 تهمینه؛ 1403/3/17 فرزند آخرین اژدها الن اوه 4.1 1 صفحۀ 36 <<بعضی چیز ها هستن که لازم نیست حتماً ببینیشون تا باور کنی؛ میدونی واقعیان چون قلبت بهت میگه.>> 0 15 تهمینه؛ 1403/3/13 اسب جنگی مایکل مورپرگو 4.4 5 صفحۀ 114 <<علت این که با خودش حرف میزند این است که فقط خودش حرف های خودش را درک می کند یا دستکم برای شنیدن حرفهایش گوش شنوای دیگری نیست. درمورد خندیدنش هم گفت که اگر نخندد، حتماً گریه میکند!>> 3 11 تهمینه؛ 1403/1/15 آوای پیانو زیر چترهای رنگی سیندی بالدوین 4.3 6 صفحۀ 234 <<بعضی وقتها عشق یعنی دل بستن، اما بعضی وقتها هم یعنی دل کندن.>> 0 7 تهمینه؛ 1403/1/15 آوای پیانو زیر چترهای رنگی سیندی بالدوین 4.3 6 صفحۀ 128 <<نمیدونم، خانم آنیلی. به نظر من همین احساس دربوداغون بودنمونه که یهجورایی مارو زیبا میکنه و مارو تبدیل میکنه به همینی که هستیم، نه بیعیب بودنمون.>> 0 4 تهمینه؛ 1402/12/25 آوای پیانو زیر چترهای رنگی سیندی بالدوین 4.3 6 صفحۀ 54 <<دوست داشتن آدمها باعث میشود رفتنشان سختتر شود.>> 0 5 تهمینه؛ 1402/11/21 بابا لنگ دراز جین وبستر 4.4 146 صفحۀ 92 <<با دستی بر روی قلب، میگویم بدرود.>> 0 7