بریدههای کتاب ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 ابزار فانی: شهر استخوان ها (بخش اول) جلد 1 کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 201 « من ناراحت نیستم. فقط کسایی که هدفی ندارن ناراحتن. من هدف دارم. » 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 ابزار فانی: شهر استخوان ها (بخش اول) جلد 1 کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 196 《 نمیتونم جلوش رو بگیرم. من از بذلهگوییم استفاده میکنم تا درد درونیم رو پنهان کنم. 》 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 ابزار فانی: شهر استخوان ها (بخش اول) جلد 1 کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 186 《 چقدر آسان است تمام چیزهایی را که همیشه داشتهای و گمان میکردی تا ابد خواهی داشت، از دست بدهی. 》 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 263 « راهی که درسته و همه ازش میرن تنها راهی نیست که میشه رفت. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 199 میگویم: « من خوبم.» زیرا این لعنتی شعار من است 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 29 « این ممکنه خشن به نظر برسه، اما وایولت، توی مقر دنبال دوست نباش. فقط متحد پیدا کن. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 29 « هرچی بیشتر صبر کنی، تَرسِت شانس بیشتری برای رشد داره » 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: پسر نپتون ریک ریوردان 4.4 7 صفحۀ 200 « رفتن به کوه و دشت راه خوبی برای گذراندن وقت بود، اما هیزل میدانست که در نهایت باید به خانه برگردد. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: پسر نپتون ریک ریوردان 4.4 7 صفحۀ 111 « تو نیاز به اینکه بگی متاسفی نداری. تنها چیزی که کمک میکند حرکت است- حرکت به سوی جلو. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: پسر نپتون ریک ریوردان 4.4 7 صفحۀ 12 « نکتهای که باید درمورد سُر خوردن از یک تپه، روی یک سینی، با سرعت 50 مایل بر ساعت بدانید، این است که اگر وسط راه متوجه شوید که ایده بدی است، خیلی دیر متوجه شدهاید! » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: قهرمان گمشده ریک ریوردان 4.3 12 صفحۀ 282 « میدانست توضیح بهتری به دوستانش بدهکار بود اما صحبت کردن برایش خیلی سخت بود. خودش هم احساسی شبیه به ماشینی شکسته داشت- انگار کسی قسمتی از او را جدا کرده بود و دیگر کامل نمیشد. شاید حرکت میکرد، شاید حرف میزد، شاید به راهش ادامه میداد و کارش را میکرد. اما برای همیشه نامتعادل شده بود، هرگز مثل قبل نمیشد» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 239 -آئورلیانو، توجه بیشتری به قلبت نشان بده! هنوز نمردهای، ولی به تدریج فاسد میشوی. 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 242 « پس معلوم میشود همه ما برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم مبارزه میکنیم؛ قدرت!» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 245 « نگران نباش! مردن خیلی سختتر از زنده ماندن است. انسانها به سادگی نمیمیرند!» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 245 « تصور نمیکرد پایان دادن به جنگ تا چه اندازه مشکلتر از آغاز کردن آن است. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 198 -به تازگی فهمیدهام که دلیل نبردهایم، چیزی جز غرور نبوده. -خیلی بد شد! -بله، ولی به هر حال بهتر از این است که اصلا ندانیم به چه دلیلی میجنگیم...و یا مثل تو. جنگیدن به خاطر چیزی که برای هیچکس معنی و مفهوم ندارد... 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 53 -این روابط(عاشقانه) چگونه است؟ -درست مثل زلزله! همه چیز را میلرزاند! 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 142 《نمیتوانست بفهمد که چگونه امکان دارد حالتی ایجاد شود که انسان به خاطر اختلاف عقیده مجبور به جنگیدن شود.》 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 144 《همیشه بدبختی تازه، بدبختی پیشین را از یاد انسان میبرد》 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 150 -این کار دیوانگی محض است! -دیوانگی نیست، جنگ است... 0 3
بریدههای کتاب ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 ابزار فانی: شهر استخوان ها (بخش اول) جلد 1 کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 201 « من ناراحت نیستم. فقط کسایی که هدفی ندارن ناراحتن. من هدف دارم. » 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 ابزار فانی: شهر استخوان ها (بخش اول) جلد 1 کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 196 《 نمیتونم جلوش رو بگیرم. من از بذلهگوییم استفاده میکنم تا درد درونیم رو پنهان کنم. 》 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 ابزار فانی: شهر استخوان ها (بخش اول) جلد 1 کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 186 《 چقدر آسان است تمام چیزهایی را که همیشه داشتهای و گمان میکردی تا ابد خواهی داشت، از دست بدهی. 》 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 263 « راهی که درسته و همه ازش میرن تنها راهی نیست که میشه رفت. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 199 میگویم: « من خوبم.» زیرا این لعنتی شعار من است 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 29 « این ممکنه خشن به نظر برسه، اما وایولت، توی مقر دنبال دوست نباش. فقط متحد پیدا کن. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 جناح چهارم ربکا یاروز 4.3 59 صفحۀ 29 « هرچی بیشتر صبر کنی، تَرسِت شانس بیشتری برای رشد داره » 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: پسر نپتون ریک ریوردان 4.4 7 صفحۀ 200 « رفتن به کوه و دشت راه خوبی برای گذراندن وقت بود، اما هیزل میدانست که در نهایت باید به خانه برگردد. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: پسر نپتون ریک ریوردان 4.4 7 صفحۀ 111 « تو نیاز به اینکه بگی متاسفی نداری. تنها چیزی که کمک میکند حرکت است- حرکت به سوی جلو. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: پسر نپتون ریک ریوردان 4.4 7 صفحۀ 12 « نکتهای که باید درمورد سُر خوردن از یک تپه، روی یک سینی، با سرعت 50 مایل بر ساعت بدانید، این است که اگر وسط راه متوجه شوید که ایده بدی است، خیلی دیر متوجه شدهاید! » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 قهرمانان المپ: قهرمان گمشده ریک ریوردان 4.3 12 صفحۀ 282 « میدانست توضیح بهتری به دوستانش بدهکار بود اما صحبت کردن برایش خیلی سخت بود. خودش هم احساسی شبیه به ماشینی شکسته داشت- انگار کسی قسمتی از او را جدا کرده بود و دیگر کامل نمیشد. شاید حرکت میکرد، شاید حرف میزد، شاید به راهش ادامه میداد و کارش را میکرد. اما برای همیشه نامتعادل شده بود، هرگز مثل قبل نمیشد» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 239 -آئورلیانو، توجه بیشتری به قلبت نشان بده! هنوز نمردهای، ولی به تدریج فاسد میشوی. 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 242 « پس معلوم میشود همه ما برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم مبارزه میکنیم؛ قدرت!» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 245 « نگران نباش! مردن خیلی سختتر از زنده ماندن است. انسانها به سادگی نمیمیرند!» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 245 « تصور نمیکرد پایان دادن به جنگ تا چه اندازه مشکلتر از آغاز کردن آن است. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 198 -به تازگی فهمیدهام که دلیل نبردهایم، چیزی جز غرور نبوده. -خیلی بد شد! -بله، ولی به هر حال بهتر از این است که اصلا ندانیم به چه دلیلی میجنگیم...و یا مثل تو. جنگیدن به خاطر چیزی که برای هیچکس معنی و مفهوم ندارد... 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 53 -این روابط(عاشقانه) چگونه است؟ -درست مثل زلزله! همه چیز را میلرزاند! 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 142 《نمیتوانست بفهمد که چگونه امکان دارد حالتی ایجاد شود که انسان به خاطر اختلاف عقیده مجبور به جنگیدن شود.》 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 144 《همیشه بدبختی تازه، بدبختی پیشین را از یاد انسان میبرد》 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/20 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 194 صفحۀ 150 -این کار دیوانگی محض است! -دیوانگی نیست، جنگ است... 0 3