بریده‌های کتاب سیده حمیده حسنی 🇮🇷

قلم ، این روزها برای ما شده یک سلاح ... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به کار باید برد .

و چنان شد که پنداشتی بعد از آن چاره ای نبود جز آنکه تفنگها را خالی و مهمات را منفجر کنند و هر کس هر چه زودتر سر کار و خانه و زندگی خود بازگردد . اما تفنگها پر ماندند و ...

این دفتر را به عشق محبوب بنویس ! پارچه را به یاد او متر کن ! تا پایان کار باید همین حال را داشته باشی . همه ی فکر و ذکرت باید خدا باشد ، نه خود ! در این صورت همه ی اینها مقدمه ی وصل است . حتی نفس هائی که می کشی به یاد او بکش !

۹- زنده بمونم . حتی اگه قراره گلوله ای بهم بخوره ، به جاییم بخوره که خوب شدنی باشه . به سر یا ستون مهره هام نخوره ، ان شاءالله .

مرگ ضد زندگی نیست ، بلکه قسمتی از آن است .