بریدههای کتاب نِسیان نِسیان 1404/5/3 بک تو بلک سجاد افشاریان 4.6 4 صفحۀ 54 بوسه، بابا ، تا میتونی اونجا بمون، درد از لحظهای شروع میشه که چشمهات رو باز کنی ، میشنوی بابا؟! 0 2 نِسیان 1404/2/11 سقوط آلبر کامو 3.9 109 صفحۀ 54 زخمها همزمان بر جانم نشستند و یکباره تهی شدم از توش و توان . آنگاه بود که عالم و آدم به من خندیدند . 0 8 نِسیان 1403/12/3 شبح اپرا گاستون لورو 4.3 6 صفحۀ 400 وقتی اینهارا میگفتم، انگار با خونسردی قلب خودم را پاره پاره میکردم. اما او با من گریه کرده بود، به من گفته بود :« اریک بیچارهی غمگین!» 0 4 نِسیان 1403/12/1 شبح اپرا گاستون لورو 4.3 6 صفحۀ 220 بعد اریک رویش را برگرداند. چون به من ایمان داشت و من هم به خودم ایمان داشتم. به پاهای من افتاد، از عشق گفت، با دهان مردهاش از عشق گفت ...و موسیقی متوقف شده بود ... دامنِ لباسم را میبوسید و نمیدید که چشمانم را بستهام . 0 3 نِسیان 1403/11/26 دختر ماه، پسر خورشید؛ عاشقانه ای از سمک عیار پری ناز قاسمی 3.7 13 صفحۀ 57 0 5 نِسیان 1403/11/24 قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 229 صفحۀ 2 بارنی ناگهان گفت :« تو چه موجود خوب و کوچکی هستی! وای تو چه موجود خوب و کوچکی هستی! بعضی وقتها فکر میکنم خوبتر از آنی که واقعی باشی، فکر میکنم در خیال منی.» والنسی فکر کرد " چرا الان نمیمیرم ؟ در همین لحظه ، خیلی خوشبختم " 0 1
بریدههای کتاب نِسیان نِسیان 1404/5/3 بک تو بلک سجاد افشاریان 4.6 4 صفحۀ 54 بوسه، بابا ، تا میتونی اونجا بمون، درد از لحظهای شروع میشه که چشمهات رو باز کنی ، میشنوی بابا؟! 0 2 نِسیان 1404/2/11 سقوط آلبر کامو 3.9 109 صفحۀ 54 زخمها همزمان بر جانم نشستند و یکباره تهی شدم از توش و توان . آنگاه بود که عالم و آدم به من خندیدند . 0 8 نِسیان 1403/12/3 شبح اپرا گاستون لورو 4.3 6 صفحۀ 400 وقتی اینهارا میگفتم، انگار با خونسردی قلب خودم را پاره پاره میکردم. اما او با من گریه کرده بود، به من گفته بود :« اریک بیچارهی غمگین!» 0 4 نِسیان 1403/12/1 شبح اپرا گاستون لورو 4.3 6 صفحۀ 220 بعد اریک رویش را برگرداند. چون به من ایمان داشت و من هم به خودم ایمان داشتم. به پاهای من افتاد، از عشق گفت، با دهان مردهاش از عشق گفت ...و موسیقی متوقف شده بود ... دامنِ لباسم را میبوسید و نمیدید که چشمانم را بستهام . 0 3 نِسیان 1403/11/26 دختر ماه، پسر خورشید؛ عاشقانه ای از سمک عیار پری ناز قاسمی 3.7 13 صفحۀ 57 0 5 نِسیان 1403/11/24 قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 229 صفحۀ 2 بارنی ناگهان گفت :« تو چه موجود خوب و کوچکی هستی! وای تو چه موجود خوب و کوچکی هستی! بعضی وقتها فکر میکنم خوبتر از آنی که واقعی باشی، فکر میکنم در خیال منی.» والنسی فکر کرد " چرا الان نمیمیرم ؟ در همین لحظه ، خیلی خوشبختم " 0 1