بریدههای کتاب آنشرلی:)) آنشرلی:)) 1404/2/18 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 258 کاش آدم می توانست با مرگ مبارزه کند... 0 8 آنشرلی:)) 1404/2/15 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 177 چقدر انسان تنهاست،مثل پر کاه در هوای طوفانی... 0 10 آنشرلی:)) 1404/2/12 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 108 پدر گفت:سیاست یعنی حرامزادگی..! 0 8 آنشرلی:)) 1404/2/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 73 پدر پرسید:دنبال چه می گردی؟ گفت:دنبال خودم. 0 25 آنشرلی:)) 1404/2/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 50 حضورش برایم اهمیتی نداشت اما غیبتش خیلی آزار دهنده بود. 0 10 آنشرلی:)) 1404/2/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 32 پدر خیال میکرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد تنهاست،نمی دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می شود حس کرد...! 0 11 آنشرلی:)) 1404/2/5 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 11 مردم پشت خدا هم حرف میزنند..! 0 17 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 342 عشق چیزِ عجیبی است،انسان را شگفت زده میکند. 0 4 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 325 پذیرفتن اشتباهات آدم سخت است،خصوصا وقتی که مدت ها در آن اشتباه بوده باشد. 0 5 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 289 همه آدم ها می خواهند زندگی ارزشمندی داشته باشند،فقط ارزشمند بودن برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. 0 3 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 218 هر انسانی لازم است بداند برای چه می جنگد... 0 9 آنشرلی:)) 1404/2/3 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 119 تنها یک پرتو نور لازم است تا تمام سایه ها را دور کنی. 0 5 آنشرلی:)) 1404/2/3 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 64 وقتی کسی را از دست می دهید دلتان برای خاطرات عجیبش تنگ می شود.برای چیزهای کوچش،لبخندش و حتی برای مدل جا به جا شدنش در رختخواب دلتنگ میشوید:)) 0 8 آنشرلی:)) 1404/1/30 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 269 هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری منِ بیچارهٔ بی مایه،تهی دست چو بید... 0 10 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 84 گاهی آدم نادانسته دنبال چیزی می رود،وقتی آن را پیدا نمی کند،آن وقت خود را گم شده احساس می کند. 0 10 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 61 من تمام تارهای روح این زن را یکی یکی میشناختم...! 0 8 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 1 0 7 آنشرلی:)) 1404/1/17 بر باد رفته جلد 2 مارگارت میچل 4.2 19 صفحۀ 31 آن کسی که در آئینه میدید او نبود،زن دیگری بود،زنی بیگانه که اصلا اورا نمیشناخت...! 0 4 آنشرلی:)) 1403/12/21 بر باد رفته جلد 1 مارگارت میچل 4.1 29 صفحۀ 190 تو هرجا به دنیا آمده باشی،همانجا را دوست خواهی داشت و نخواهی توانست آن محیط را از یاد ببری.... 0 6 آنشرلی:)) 1403/12/19 باغ آلبالو آنتون چخوف 3.7 36 صفحۀ 69 اگر جزو گله شدی می توانی پارس نکنی اما دمت را باید حتما تکان بدهی! 0 6
بریدههای کتاب آنشرلی:)) آنشرلی:)) 1404/2/18 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 258 کاش آدم می توانست با مرگ مبارزه کند... 0 8 آنشرلی:)) 1404/2/15 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 177 چقدر انسان تنهاست،مثل پر کاه در هوای طوفانی... 0 10 آنشرلی:)) 1404/2/12 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 108 پدر گفت:سیاست یعنی حرامزادگی..! 0 8 آنشرلی:)) 1404/2/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 73 پدر پرسید:دنبال چه می گردی؟ گفت:دنبال خودم. 0 25 آنشرلی:)) 1404/2/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 50 حضورش برایم اهمیتی نداشت اما غیبتش خیلی آزار دهنده بود. 0 10 آنشرلی:)) 1404/2/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 32 پدر خیال میکرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد تنهاست،نمی دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می شود حس کرد...! 0 11 آنشرلی:)) 1404/2/5 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 356 صفحۀ 11 مردم پشت خدا هم حرف میزنند..! 0 17 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 342 عشق چیزِ عجیبی است،انسان را شگفت زده میکند. 0 4 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 325 پذیرفتن اشتباهات آدم سخت است،خصوصا وقتی که مدت ها در آن اشتباه بوده باشد. 0 5 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 289 همه آدم ها می خواهند زندگی ارزشمندی داشته باشند،فقط ارزشمند بودن برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. 0 3 آنشرلی:)) 1404/2/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 218 هر انسانی لازم است بداند برای چه می جنگد... 0 9 آنشرلی:)) 1404/2/3 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 119 تنها یک پرتو نور لازم است تا تمام سایه ها را دور کنی. 0 5 آنشرلی:)) 1404/2/3 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 307 صفحۀ 64 وقتی کسی را از دست می دهید دلتان برای خاطرات عجیبش تنگ می شود.برای چیزهای کوچش،لبخندش و حتی برای مدل جا به جا شدنش در رختخواب دلتنگ میشوید:)) 0 8 آنشرلی:)) 1404/1/30 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 269 هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری منِ بیچارهٔ بی مایه،تهی دست چو بید... 0 10 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 84 گاهی آدم نادانسته دنبال چیزی می رود،وقتی آن را پیدا نمی کند،آن وقت خود را گم شده احساس می کند. 0 10 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 61 من تمام تارهای روح این زن را یکی یکی میشناختم...! 0 8 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 1 0 7 آنشرلی:)) 1404/1/17 بر باد رفته جلد 2 مارگارت میچل 4.2 19 صفحۀ 31 آن کسی که در آئینه میدید او نبود،زن دیگری بود،زنی بیگانه که اصلا اورا نمیشناخت...! 0 4 آنشرلی:)) 1403/12/21 بر باد رفته جلد 1 مارگارت میچل 4.1 29 صفحۀ 190 تو هرجا به دنیا آمده باشی،همانجا را دوست خواهی داشت و نخواهی توانست آن محیط را از یاد ببری.... 0 6 آنشرلی:)) 1403/12/19 باغ آلبالو آنتون چخوف 3.7 36 صفحۀ 69 اگر جزو گله شدی می توانی پارس نکنی اما دمت را باید حتما تکان بدهی! 0 6