بریدههای کتاب paku paku 8 ساعت پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 333 به سوی او رفتم و گفتم: پدربزرگ شنیدهام که صد ساله ای؛ بگو ببینم در این صد سال، زندگی به نظرت چطور بوده است؟ چشمان ورم کرده و بی پلکش را بالا نمود. - فرزندم، مانند جامی آب خنک. - پدربزرگ، هنوز هم تشنه ای؟ دستش را انگار به نشان نفرین، بالا برد و گفت: «لعنت به کسی که تشنه نیست.» 0 1 paku 9 ساعت پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 330 به دنیا برگرد. در این دور و زمان صومعه واقعی دنیاست. آنجاست که قدیس خواهی شد. 0 3 paku 9 ساعت پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 328 از توفیق یا شکست مپرس. این امر چندان اهمیت ندارد. آنچه اهمیت دارد، تلاش تو برای جلوتر بردن است. خداوند همین را به عهده ما می گذارد. توفیق یا شکست مربوط به او میشود، نه به ما. 0 5 paku دیروز گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 315 زندگی گیاهی می خواست در کنار آبهای راکد به خواب بی جنبش خود ادامه دهد؛ اما فریاد از درون او بر شد و ریشه های آن را به شدت تکان داد: «دور شو، زمین را رها کن، راه برو!» اگر درخت قدرت اندیشیدن و داوری میداشت، فریاد زده بود: «نمی خواهم. مرا به انجام دادن چه کاری میکشانی! تقاضای محال میکنی!» اما فریاد بی رحمانه به تکان دادن ریشه های درخت ادامه داد و فریاد زد: «دور شور زمین را رها کن راه برو!» هزارها میلیون سال بدین گونه فریاد زد و بنگر! در نتیجه خواست و مبارزه، زندگی از درخت بی جنبش بیرون دوید و آزاد شد. 0 3 paku دیروز گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 315 لحظه لحظه زندگی مسیح جدال و پیروزی است. او جادوی شکست ناپذیر لذت های ساده انسانی را تسخیر کرد. بر وسوسه ها چیره شد. و با تبدیل ذره ذره گوشت تن به خون جان عروج کرد. هر مانعی در راه سفر او، نقطهی عزیمتی برای پیروزی بیشتر گردید. 0 1 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 314 روح پرندهی گوشتخواری ست که جوع دارد، از جسم تغذیه میکند و با تحلیل بردن آن محوش میسازد. 0 0 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 312 صدف اینجاست، صدفی که مروارید بزرگ در درون دارد. بر جسم و روح خویش مسلط میشوم، همه شاخه های حقیر را که مایه خشکانیدن تاج می شوند، هرس میکنم؛ از من چیزی به جز تاج برجا نمی ماند و اوج میگیرم. روبه روی خویش، تلاشگر بزرگ را دارم. از پی او میروم به معراجی مهیب می رود، همراه او بالا می روم. 0 0 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 305 کاغذ برداشتم و به نوشتن پرداختم تا دلم را آرام کنم. از پیش دریافته بودم که نوشتن حرز اندوه است. 0 7 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 294 عابد، بلوطی کهنسال که صاعقه خدا زغالش کرده بود، به من نگریست. اما يقين دارم که مرا ندید. چشمانش تار شده بود. دیگر دنیای پیدا را به وضوح تشخیص نمی دادند؛ اکنون دنیای ناپیدا را میدیدند. به من نگریست و پشت شانه هایم شهرهای بزرگ را مشاهده کرد: "دنیایی" که در گرداب گناه، نخوت، گستاخی و مرگ دست و پا می زد. 0 0 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 288 فرزندان صحرا را از صمیم دل می ستایم. بنگر که چگونه زندگی می کنند . با چند خرما، مشتی ذرت، پیاله ای قهوه! بدنهایشان چابک، ساق پایشان به باریکی ساق بز نر، چشمانشان به سان شاهین. تهیدست ترین آدم های دنیایند و در عین حال مهمان نواز ترینشان. به رغم گرسنگی هیچگاه سیر نمی خوردند. اندکی قهوه. کمی شکر، مشتی خرما نگه میدارند تا به بیگانه ای هدیه کنند. سرپرست موقوفه در رائیتو از زن بدوی ریز قامتی برایم گفت که به یک توریست انگلیسی که قوطی کنسروهایش را باز کرده بود خیره شده بود. مرد انگلیسی ضمن خوردن، لقمه ای به او تعارف می کند؛ اما غرور زن اجازه قبول آن را نمی دهد. سپس، به ناگاه از گرسنگی ضعف می رود و نقش بر زمین میشود. 0 1 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 283 حرکت موزون و مطمئن شتر بدنت را پیش میبرد، خونت آهنگ این حرکت می گیرد و همراه با خونت روحت نیز زمان خود را از تقسیمات هندسی، که ذهن هشیار و شفاف غرب در درون آن فرو کرده رهایی میبخشد. اینجا با حرکت کشتی بیابان، زمان از زندان محکم ریاضیات رهایی میباید، جوهری سیال و تقسیم ناپذیر میشود: سرگیجه ای سبک و سکرآور که اندیشه را تبدیل به مکاشفه و موسیقی می کند. همچنان که ساعتها خویشتن را به دست این حرکت موزون سپرده بودم، دریافتم که چرا اهالی آناتولی به هنگام قرائت قرآن تن خود را پس و پیش می برند، گویی سوار شترند. به این ترتیب حرکت یکنواخت و سکرآور را به روح خویش منتقل میکنند و به بیابان بزرگ عرفان - جذبه – رهنمون می شوند. 0 5 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 274 راهبی، همهی عمر به جست و جوی خدا برآمد. تنها هنگامی که نفس های آخرش را میکشید، دریافت که در تمام احوال خدا در جست و جوی او بوده است. - بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد 0 4 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 268 روح مانند جسم، شرم مخصوص به خود را دارد و در جلوت عریان نمیشود. 0 2 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 266 در حقیقت، اگر قلب گرم زن حضور نمیداشت، خدا برای همیشه مرد را درون گور رها میکرد. نجات ما به تار مویی بسته است، به فریاد عشق بسته است. 0 37 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 255 چه میشد اگر مسیح نیز میتوانست در قلب من پناه بگیرد. 0 4 paku 7 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 168 زندگی جنگ است، دنیا میدان جنگ و وظیفهی تو پیروزی؛ خواب نرو، به خود مپرداز، نخند، حرف نزن، تنها هدف تو جنگیدن است، بنابراین بجنگ! 0 8 paku 1404/7/24 - 19:18 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 167 بزرگتر که شدم و کرت را ترک گفتم و به جهانگردی پرداختم، همواره احساس میکردم این قناری بر فرق سرم نشسته است و آواز میخواند - ترجیع بند آوازش هم یکی بود - "برخیز تا برویم. چرا اینجا نشسته ایم؟ ما پرنده ایم نه صدف. برخیز تا برویم" سرم کره ای خاکی شده بود، قناری بر قطب آن نشسته بود و گلوی گرمش را به سوی آسمان بلند میکرد و آواز می خواند. 0 7 paku 1404/7/24 - 19:11 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 166 در دوران زندگی یکی از بزرگترین آرزوهایم مسافرت بوده است: دیدن و لمس کردن کشورهای ناشناخته، شنا کردن در دریای ناشناخته، دور زمین گشتن، دیدن سرزمینها، دریاها، مردمان و اندیشه های نو، دیدن همه چیز برای نخستین بار و آخرین بار، انداختن نگاهی آهسته و طولانی، سپس بستن چشم ها و احساس کردن این همه غنا، که آرام یا توفانی در درونم ته نشست میشوند تا عاقبت زمان آنها را در غربال بریزد و عصارهی غمها و شادیها را الک کند. گمان میکنم این کیمیای قلب لذتی بزرگ است که همه انسانها سزاوار آناند. 0 4 paku 1404/7/24 - 18:10 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 165 در صورت اخذ درجه ی عالی تحصیل پدرم وعدهی سفر یکساله به من داده بود. پاداشی بزرگ بود و من با دل و جان به تحصیل پرداختم. 0 14 paku 1404/7/24 - 17:33 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 162 درویش گفت: اگر کسی رقصیدن نتواند، نماز هم نمیتواند بخواند. فرشتگان دهان دارند. اما حرف زدن نمیتوانند. ایشان با خدا به زبان رقص حرف میزنند. 0 2
بریدههای کتاب paku paku 8 ساعت پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 333 به سوی او رفتم و گفتم: پدربزرگ شنیدهام که صد ساله ای؛ بگو ببینم در این صد سال، زندگی به نظرت چطور بوده است؟ چشمان ورم کرده و بی پلکش را بالا نمود. - فرزندم، مانند جامی آب خنک. - پدربزرگ، هنوز هم تشنه ای؟ دستش را انگار به نشان نفرین، بالا برد و گفت: «لعنت به کسی که تشنه نیست.» 0 1 paku 9 ساعت پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 330 به دنیا برگرد. در این دور و زمان صومعه واقعی دنیاست. آنجاست که قدیس خواهی شد. 0 3 paku 9 ساعت پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 328 از توفیق یا شکست مپرس. این امر چندان اهمیت ندارد. آنچه اهمیت دارد، تلاش تو برای جلوتر بردن است. خداوند همین را به عهده ما می گذارد. توفیق یا شکست مربوط به او میشود، نه به ما. 0 5 paku دیروز گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 315 زندگی گیاهی می خواست در کنار آبهای راکد به خواب بی جنبش خود ادامه دهد؛ اما فریاد از درون او بر شد و ریشه های آن را به شدت تکان داد: «دور شو، زمین را رها کن، راه برو!» اگر درخت قدرت اندیشیدن و داوری میداشت، فریاد زده بود: «نمی خواهم. مرا به انجام دادن چه کاری میکشانی! تقاضای محال میکنی!» اما فریاد بی رحمانه به تکان دادن ریشه های درخت ادامه داد و فریاد زد: «دور شور زمین را رها کن راه برو!» هزارها میلیون سال بدین گونه فریاد زد و بنگر! در نتیجه خواست و مبارزه، زندگی از درخت بی جنبش بیرون دوید و آزاد شد. 0 3 paku دیروز گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 315 لحظه لحظه زندگی مسیح جدال و پیروزی است. او جادوی شکست ناپذیر لذت های ساده انسانی را تسخیر کرد. بر وسوسه ها چیره شد. و با تبدیل ذره ذره گوشت تن به خون جان عروج کرد. هر مانعی در راه سفر او، نقطهی عزیمتی برای پیروزی بیشتر گردید. 0 1 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 314 روح پرندهی گوشتخواری ست که جوع دارد، از جسم تغذیه میکند و با تحلیل بردن آن محوش میسازد. 0 0 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 312 صدف اینجاست، صدفی که مروارید بزرگ در درون دارد. بر جسم و روح خویش مسلط میشوم، همه شاخه های حقیر را که مایه خشکانیدن تاج می شوند، هرس میکنم؛ از من چیزی به جز تاج برجا نمی ماند و اوج میگیرم. روبه روی خویش، تلاشگر بزرگ را دارم. از پی او میروم به معراجی مهیب می رود، همراه او بالا می روم. 0 0 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 305 کاغذ برداشتم و به نوشتن پرداختم تا دلم را آرام کنم. از پیش دریافته بودم که نوشتن حرز اندوه است. 0 7 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 294 عابد، بلوطی کهنسال که صاعقه خدا زغالش کرده بود، به من نگریست. اما يقين دارم که مرا ندید. چشمانش تار شده بود. دیگر دنیای پیدا را به وضوح تشخیص نمی دادند؛ اکنون دنیای ناپیدا را میدیدند. به من نگریست و پشت شانه هایم شهرهای بزرگ را مشاهده کرد: "دنیایی" که در گرداب گناه، نخوت، گستاخی و مرگ دست و پا می زد. 0 0 paku 3 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 288 فرزندان صحرا را از صمیم دل می ستایم. بنگر که چگونه زندگی می کنند . با چند خرما، مشتی ذرت، پیاله ای قهوه! بدنهایشان چابک، ساق پایشان به باریکی ساق بز نر، چشمانشان به سان شاهین. تهیدست ترین آدم های دنیایند و در عین حال مهمان نواز ترینشان. به رغم گرسنگی هیچگاه سیر نمی خوردند. اندکی قهوه. کمی شکر، مشتی خرما نگه میدارند تا به بیگانه ای هدیه کنند. سرپرست موقوفه در رائیتو از زن بدوی ریز قامتی برایم گفت که به یک توریست انگلیسی که قوطی کنسروهایش را باز کرده بود خیره شده بود. مرد انگلیسی ضمن خوردن، لقمه ای به او تعارف می کند؛ اما غرور زن اجازه قبول آن را نمی دهد. سپس، به ناگاه از گرسنگی ضعف می رود و نقش بر زمین میشود. 0 1 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 283 حرکت موزون و مطمئن شتر بدنت را پیش میبرد، خونت آهنگ این حرکت می گیرد و همراه با خونت روحت نیز زمان خود را از تقسیمات هندسی، که ذهن هشیار و شفاف غرب در درون آن فرو کرده رهایی میبخشد. اینجا با حرکت کشتی بیابان، زمان از زندان محکم ریاضیات رهایی میباید، جوهری سیال و تقسیم ناپذیر میشود: سرگیجه ای سبک و سکرآور که اندیشه را تبدیل به مکاشفه و موسیقی می کند. همچنان که ساعتها خویشتن را به دست این حرکت موزون سپرده بودم، دریافتم که چرا اهالی آناتولی به هنگام قرائت قرآن تن خود را پس و پیش می برند، گویی سوار شترند. به این ترتیب حرکت یکنواخت و سکرآور را به روح خویش منتقل میکنند و به بیابان بزرگ عرفان - جذبه – رهنمون می شوند. 0 5 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 274 راهبی، همهی عمر به جست و جوی خدا برآمد. تنها هنگامی که نفس های آخرش را میکشید، دریافت که در تمام احوال خدا در جست و جوی او بوده است. - بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد 0 4 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 268 روح مانند جسم، شرم مخصوص به خود را دارد و در جلوت عریان نمیشود. 0 2 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 266 در حقیقت، اگر قلب گرم زن حضور نمیداشت، خدا برای همیشه مرد را درون گور رها میکرد. نجات ما به تار مویی بسته است، به فریاد عشق بسته است. 0 37 paku 5 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 255 چه میشد اگر مسیح نیز میتوانست در قلب من پناه بگیرد. 0 4 paku 7 روز پیش گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 168 زندگی جنگ است، دنیا میدان جنگ و وظیفهی تو پیروزی؛ خواب نرو، به خود مپرداز، نخند، حرف نزن، تنها هدف تو جنگیدن است، بنابراین بجنگ! 0 8 paku 1404/7/24 - 19:18 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 167 بزرگتر که شدم و کرت را ترک گفتم و به جهانگردی پرداختم، همواره احساس میکردم این قناری بر فرق سرم نشسته است و آواز میخواند - ترجیع بند آوازش هم یکی بود - "برخیز تا برویم. چرا اینجا نشسته ایم؟ ما پرنده ایم نه صدف. برخیز تا برویم" سرم کره ای خاکی شده بود، قناری بر قطب آن نشسته بود و گلوی گرمش را به سوی آسمان بلند میکرد و آواز می خواند. 0 7 paku 1404/7/24 - 19:11 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 166 در دوران زندگی یکی از بزرگترین آرزوهایم مسافرت بوده است: دیدن و لمس کردن کشورهای ناشناخته، شنا کردن در دریای ناشناخته، دور زمین گشتن، دیدن سرزمینها، دریاها، مردمان و اندیشه های نو، دیدن همه چیز برای نخستین بار و آخرین بار، انداختن نگاهی آهسته و طولانی، سپس بستن چشم ها و احساس کردن این همه غنا، که آرام یا توفانی در درونم ته نشست میشوند تا عاقبت زمان آنها را در غربال بریزد و عصارهی غمها و شادیها را الک کند. گمان میکنم این کیمیای قلب لذتی بزرگ است که همه انسانها سزاوار آناند. 0 4 paku 1404/7/24 - 18:10 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 165 در صورت اخذ درجه ی عالی تحصیل پدرم وعدهی سفر یکساله به من داده بود. پاداشی بزرگ بود و من با دل و جان به تحصیل پرداختم. 0 14 paku 1404/7/24 - 17:33 گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس 4.5 10 صفحۀ 162 درویش گفت: اگر کسی رقصیدن نتواند، نماز هم نمیتواند بخواند. فرشتگان دهان دارند. اما حرف زدن نمیتوانند. ایشان با خدا به زبان رقص حرف میزنند. 0 2