بریدههای کتاب paku paku 1404/4/19 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.5 5 صفحۀ 96 چشمهای تیز و نگاه سرشارش، رفتار دوستانه و صورت معصومش با نوعی سادگی کودکانه و هوش بی تاب و آرام ناپذیری که داشت، خواه ناخواه آدم را تسخیر میکرد. 0 4 paku 1404/4/16 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.5 5 صفحۀ 77 هجوم اقتصادی امپریالیسم بدون هجوم فرهنگی ممکن نیست. 0 8 paku 1404/4/14 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 324 بهترین راه غرق شدن در خدا، راه عشق است. 0 11 paku 1404/4/14 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 325 عشق یگانه پل میان جهان مرئی و نامرئی بود که همهی آدميان آن را میشناختند. یگانه زبان موثر برای ترجمهی درسهایی بود که کیهان هر روز به آدميان میآموخت. 0 5 paku 1404/4/14 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 318 آن چه را که زندگی به تو ارائه میکند، بپذیر و سعی کن از جامهایی که پیش رو داری، بنوشی. تمامی شرابها باید نوشیده شوند، برخی فقط یک جرعه؛ و بقیه تمام تُنگ. 0 51 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 195 خداوند توجه خاصی به چوپانها دارد. چوپانها به طبیعت، سکوت، و صبر عادت دارند. تمام ویژگیهای لازم را برای برقراری ارتباط با کیهان دارند. 0 3 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 168 در این جهان هر چیزی امضای خدا را بر خود دارد، به ویژه گیاهان. 0 4 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 150 گاهی برخی از برکات خداوند با شکستن تمامی شیشهها وارد میشوند. 1 4 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 142 از رنج میترسید، و از فقدان، و از هجرانِ اجتناب ناپذیر. روشن بود که این مسائل همواره در راه عشق حضور دارد: و تنها شیوهی پرهیز از آنها صرف نظر کردن از پیمودن راه است. برای رنج نکشیدن، عشق نورزیدن لازم است. 0 1 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 141 پدرش او را در آغوش گرفت، با او به کنار دریا رفت و بدون هیچ هشداری او را به درون آب پرتاب کرد؛ ترسید، اما بعد احساس لذت کرد. پدرش پرسید: «آب چه طور است؟» پاسخ داد: «خوب است.» - پس از حالا به بعد هر وقت خواستی چیزی را بشناسی، خودت را به طرف آن پرتاب کن! 0 6 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 138 احساسات اسبهای وحشی هستند. 0 1 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 131 خودت را نگران تفسیر احساسات نکن. با شور تمام زندگی کن، و تمام آن احساسات را، مثل موهبتی الهی نگه دار. اگر فکر میکنی که نمیتوانی جهانی را تحمل کنی که در آن زندگی مهم تر از فهمیدن است، از جادو صرفنظر کن. بهترین شیوهی نابود کردن پل میان جهان مرئی و نامرئی، تلاش برای تفسیر احساسات است. احساسات اسب وحشی بودند و بریدا میدانست که منطق نمیتواند کاملاً بر آنها غلبه کند. 0 2 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 127 خداوند "کلمه" است. مراقب باش! مراقب باش چه میگویی، در هر موقعیت یا لحظهای از زندگیت مراقب باش. خداوند در همه چیز تجلی مییابد، اما "کلمه" یکی از ابزارهای محبوب او برای تجلی است. چرا که کلمه اندیشه استحاله یافته به ارتعاش است؛ چیزی که بیش از این تنها انرژی بوده، در فضا، در پیرامونت پخش میشود. بسیار مراقب باش چه میگویی. کلمه نیرویی عظیمتر از تمامی آیینها دارد. 0 3 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 128 آدمها از دانستن اینکه زندگی میتواند بسیار جادویی باشد میترسیدند؛ به مسائل خود عادت کرده بودند، به شغلشان، توقعهاشان و اگر کسی پیدا میشد و به آنها میگفت سفر به درون زمان، دیدن قلعهها در فضا، کارتهای تاروتی که قصه میگویند، مردانی که در شب تاریک گام برمیدارند، ممکن است، احساس میکردند زندگیِ آنها ربودهاند، چون آنها چنین چیزی نداشتند. زندگی آنها روزهای همواره یکسان، شبهای همواره یکسان، و آخر هفتههای همواره یکسان بود. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 104 هر چه بیشتر درباره خودت بدانی، این جهان را بیشتر میفهمی. 0 5 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 103 در شب اعصار، موقعی که از هم جدا شدیم یکی از بخش های وجود مسؤول نگهبانی معرفت شد: مرد. او به قابلیت درک کشاورزی، طبیعت و حرکات ستارگان در آسمان رسید. این معرفت همیشه همان نیرویی بوده که جهان را بر ارکان خودش استوار و ستاره ها را در مدارشان در حرکت نگه می دارد. این عظمت و شکوه مردهاست: نگهبانی از معرفت. و این همان چیزی است که ادامه بقا را ممکن میکند. به ما زنان مسؤولیتی بسیار ظریف تر و بسیار شکننده تر واگذار شد که بی آن تمام این معرفت هیچ معنایی ندارد: استحاله. مردان خاک را حاصل خیز به جا می گذارند، ما بر آن بذر میپاشیم و این خاک به درختان و گیاهان استحاله می یابد. خاک به بذر و بذر به خاک احتیاج دارد. این دو تنها با هم معنا پیدا میکنند. برای انسانها هم همین اتفاق می افتد. وقتی معرفت نرینه به "استحاله" مادینه می پیوندد، وحدت عظیم جادویی خلق می شود که نامش فرزانگی است. فرزانگی، معرفت و استحاله است. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 103 به جز معدود موجوداتی که از بین فرشتگان فرود میآیند و به خاطر ملاقاتشان با خدا، به تنهایی احتیاج دارند، بقیهی انسانها تنها وقتی میتوانند با خدا یکی شوند که در یک نفس، در یک لحظه از زندگیشان، بتوانند با بخش دیگر خودشان ارتباط پیدا کنند. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 103 تمام زندگی انسان روی زمین، در همین خلاصه میشود: پیدا کردن بخش دیگر. مهم نیست که وانمود میکند در جست و جوی حکمت است یا پول یا قدرت. اگر نتواند بخش دیگر خودش را پیدا کند، هرچه به دست بیاورد، ناقص است. 0 5 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 102 مکانهای جادویی همیشه زیبایند، و سزاوار آن که در آنها تعمق کنیم. آبشارها، کوهستانها، جنگلها، جاهایی است که ارواح زمین اغلب در آنها با آدمها بازی میکنند، میخندند و حرف میزنند. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 101 همیشه خود را روی پل بین جهان مرئی و نامرئی بگذار. تمام کیهان جان دارد، سعی کن همیشه با این زندگی در تماس باشی. این زندگی زبان تو را میفهمد، و کم کم، جهان اهمیت دیگری پیدا میکند. 0 2
بریدههای کتاب paku paku 1404/4/19 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.5 5 صفحۀ 96 چشمهای تیز و نگاه سرشارش، رفتار دوستانه و صورت معصومش با نوعی سادگی کودکانه و هوش بی تاب و آرام ناپذیری که داشت، خواه ناخواه آدم را تسخیر میکرد. 0 4 paku 1404/4/16 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.5 5 صفحۀ 77 هجوم اقتصادی امپریالیسم بدون هجوم فرهنگی ممکن نیست. 0 8 paku 1404/4/14 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 324 بهترین راه غرق شدن در خدا، راه عشق است. 0 11 paku 1404/4/14 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 325 عشق یگانه پل میان جهان مرئی و نامرئی بود که همهی آدميان آن را میشناختند. یگانه زبان موثر برای ترجمهی درسهایی بود که کیهان هر روز به آدميان میآموخت. 0 5 paku 1404/4/14 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 318 آن چه را که زندگی به تو ارائه میکند، بپذیر و سعی کن از جامهایی که پیش رو داری، بنوشی. تمامی شرابها باید نوشیده شوند، برخی فقط یک جرعه؛ و بقیه تمام تُنگ. 0 51 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 195 خداوند توجه خاصی به چوپانها دارد. چوپانها به طبیعت، سکوت، و صبر عادت دارند. تمام ویژگیهای لازم را برای برقراری ارتباط با کیهان دارند. 0 3 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 168 در این جهان هر چیزی امضای خدا را بر خود دارد، به ویژه گیاهان. 0 4 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 150 گاهی برخی از برکات خداوند با شکستن تمامی شیشهها وارد میشوند. 1 4 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 142 از رنج میترسید، و از فقدان، و از هجرانِ اجتناب ناپذیر. روشن بود که این مسائل همواره در راه عشق حضور دارد: و تنها شیوهی پرهیز از آنها صرف نظر کردن از پیمودن راه است. برای رنج نکشیدن، عشق نورزیدن لازم است. 0 1 paku 1404/4/10 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 141 پدرش او را در آغوش گرفت، با او به کنار دریا رفت و بدون هیچ هشداری او را به درون آب پرتاب کرد؛ ترسید، اما بعد احساس لذت کرد. پدرش پرسید: «آب چه طور است؟» پاسخ داد: «خوب است.» - پس از حالا به بعد هر وقت خواستی چیزی را بشناسی، خودت را به طرف آن پرتاب کن! 0 6 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 138 احساسات اسبهای وحشی هستند. 0 1 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 131 خودت را نگران تفسیر احساسات نکن. با شور تمام زندگی کن، و تمام آن احساسات را، مثل موهبتی الهی نگه دار. اگر فکر میکنی که نمیتوانی جهانی را تحمل کنی که در آن زندگی مهم تر از فهمیدن است، از جادو صرفنظر کن. بهترین شیوهی نابود کردن پل میان جهان مرئی و نامرئی، تلاش برای تفسیر احساسات است. احساسات اسب وحشی بودند و بریدا میدانست که منطق نمیتواند کاملاً بر آنها غلبه کند. 0 2 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 127 خداوند "کلمه" است. مراقب باش! مراقب باش چه میگویی، در هر موقعیت یا لحظهای از زندگیت مراقب باش. خداوند در همه چیز تجلی مییابد، اما "کلمه" یکی از ابزارهای محبوب او برای تجلی است. چرا که کلمه اندیشه استحاله یافته به ارتعاش است؛ چیزی که بیش از این تنها انرژی بوده، در فضا، در پیرامونت پخش میشود. بسیار مراقب باش چه میگویی. کلمه نیرویی عظیمتر از تمامی آیینها دارد. 0 3 paku 1404/4/9 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 128 آدمها از دانستن اینکه زندگی میتواند بسیار جادویی باشد میترسیدند؛ به مسائل خود عادت کرده بودند، به شغلشان، توقعهاشان و اگر کسی پیدا میشد و به آنها میگفت سفر به درون زمان، دیدن قلعهها در فضا، کارتهای تاروتی که قصه میگویند، مردانی که در شب تاریک گام برمیدارند، ممکن است، احساس میکردند زندگیِ آنها ربودهاند، چون آنها چنین چیزی نداشتند. زندگی آنها روزهای همواره یکسان، شبهای همواره یکسان، و آخر هفتههای همواره یکسان بود. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 104 هر چه بیشتر درباره خودت بدانی، این جهان را بیشتر میفهمی. 0 5 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 103 در شب اعصار، موقعی که از هم جدا شدیم یکی از بخش های وجود مسؤول نگهبانی معرفت شد: مرد. او به قابلیت درک کشاورزی، طبیعت و حرکات ستارگان در آسمان رسید. این معرفت همیشه همان نیرویی بوده که جهان را بر ارکان خودش استوار و ستاره ها را در مدارشان در حرکت نگه می دارد. این عظمت و شکوه مردهاست: نگهبانی از معرفت. و این همان چیزی است که ادامه بقا را ممکن میکند. به ما زنان مسؤولیتی بسیار ظریف تر و بسیار شکننده تر واگذار شد که بی آن تمام این معرفت هیچ معنایی ندارد: استحاله. مردان خاک را حاصل خیز به جا می گذارند، ما بر آن بذر میپاشیم و این خاک به درختان و گیاهان استحاله می یابد. خاک به بذر و بذر به خاک احتیاج دارد. این دو تنها با هم معنا پیدا میکنند. برای انسانها هم همین اتفاق می افتد. وقتی معرفت نرینه به "استحاله" مادینه می پیوندد، وحدت عظیم جادویی خلق می شود که نامش فرزانگی است. فرزانگی، معرفت و استحاله است. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 103 به جز معدود موجوداتی که از بین فرشتگان فرود میآیند و به خاطر ملاقاتشان با خدا، به تنهایی احتیاج دارند، بقیهی انسانها تنها وقتی میتوانند با خدا یکی شوند که در یک نفس، در یک لحظه از زندگیشان، بتوانند با بخش دیگر خودشان ارتباط پیدا کنند. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 103 تمام زندگی انسان روی زمین، در همین خلاصه میشود: پیدا کردن بخش دیگر. مهم نیست که وانمود میکند در جست و جوی حکمت است یا پول یا قدرت. اگر نتواند بخش دیگر خودش را پیدا کند، هرچه به دست بیاورد، ناقص است. 0 5 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 102 مکانهای جادویی همیشه زیبایند، و سزاوار آن که در آنها تعمق کنیم. آبشارها، کوهستانها، جنگلها، جاهایی است که ارواح زمین اغلب در آنها با آدمها بازی میکنند، میخندند و حرف میزنند. 0 2 paku 1404/4/8 بریدا پائولو کوئیلو 3.1 3 صفحۀ 101 همیشه خود را روی پل بین جهان مرئی و نامرئی بگذار. تمام کیهان جان دارد، سعی کن همیشه با این زندگی در تماس باشی. این زندگی زبان تو را میفهمد، و کم کم، جهان اهمیت دیگری پیدا میکند. 0 2