بریده‌های کتاب Neginiii

میدونی چیه دانیل؟ گاهی فکر میکنم که داروین در نظریاتش دچار اشتباه شده بود؛ در واقع به نظر می رسه که سرمنشاء انسان باید خوک باشه نه چیز دیگه، چون از هر ده نفر انسان، هشت نفرشون خوک صفت هستن و وجودشون هم درست مثل دم یک خوک پروار شده، کج و معوج و ناراسته.

انسان هایی که دارای روحی حقیر هستند همواره تلاش می کنند به دیگران نیز چنین حس کوچک بودنی را تلقین کنند.

پرسید : "میدونی بهترین چیز در مورد شکستن قلب چیه؟" سری به چپ و راست گرداندم تا بگویم که نمی دانم. گفت:" قلب رو فقط یکبار می تونن بشکنن. بعد از اون فقط خراش بر میداره."

مردم بدانند شومی و بدی نه از گربه سیاه است، نه از شیطان، بلکه از خود انسان است. گربه سیاه کاملا از آن همه زشتی ای که به او نسبت داده اند، دور است، بلکه آن ها همه نیروهای خصمانه خود انسانند که خودش در مقابل انسان و جاندار و طبيعت به کار برده است؛ از گربه سیاه نیست.

گفت : به نظر میاد حالت خوب نیست. گفتم : کمی سوء هاضمه پیدا کردم. " چی قورت دادی که نتونستی هضم کنی؟" " حقیقت."

حتی شنیدن بدترین خبرها نیز می تواند آسان باشد وقتی تنها کاری که با تو انجام می دهد زدن مهر تایید بر آن چیزی باشد که از ابتدا آن را می دانستی بی آنکه نیازی به دانستنش باشد.

گفتم : به نظر می آید یک روح هم برای آدمی زیاد باشد. چرا؟ چون زندگی آسان نیست.

مردم فراموش نمی کنند، تازه آن وقت که به سودشان باشد حافظه را ابزار آزار دیگران می کنند.

تو دنیایی که نمی دونیم قرار چی پیش بیاد، من فقط کاری که الان از دستم برمیاد رو انجام میدم.

زندگی به ریش ما می خندد خبر داری که؟ و هر که را عاقل تر، بیش تر دست می اندازد و پریشان می کند.

یک روز میتونی، به عقب برگردی و طوفانی که زمانی از زندگیت گذر کرده بوده رو ببینی.... درختی باش با سرافرازترین شاخه ها و تنومندترین تنه. به خاطر داشته باش، چه گردبادی سخت باشه چه طوفانی سبک، به محضی که از اون بیرون بیای، همه ی اونا تبدیل به بادهایی در گذشته می شن.