بریدههای کتاب نسترن امیری نسترن امیری 1404/6/15 خیابان کاتالین ماگدا سابو 3.9 29 صفحۀ 196 برای اولین بار در زندگی به نحوی مبهم حس می کردم که مرده ها نمرده اند بلکه در همین دنیا، به یک شکلی، بی اینکه از بین بروند، به زندگی شان ادامه می دهند. 0 1 نسترن امیری 1404/6/12 خیابان کاتالین ماگدا سابو 3.9 29 صفحۀ 126 آن موقع این را نمی دانستم که بعضی ها خیلی قبل از مرگ واقعی شان می میرند. حتی چنین تصوری هم نداشتم که آخرین بار که آنها را دیده ای ممکن است آخرین باری بوده باشد که به راستی زنده بوده اند. 0 52 نسترن امیری 1404/5/21 آبلوموف ایوان آلکساندروویچ گنچاروف 4.2 36 صفحۀ 33 عیب بزرگ مردها این است که از حساس بودن دل خودشان شرم دارند. این هم از غرور است.اما غروری دروغین. بهتر بود در بعضی موارد از هوش و قدرت استدلال خودشان خجالت بکشند. زیرا اغلب در قضاوت اشتباه می کنند. ص ۳۳۳ 0 3 نسترن امیری 1404/5/18 آبلوموف ایوان آلکساندروویچ گنچاروف 4.2 36 صفحۀ 268 سرسختی در تلاش برای رسیدن به هدف را بزرگترین فضائل می شمرد .این فضیلت در چشم او نشان اصالت شخصیت بود و ثابت قدمان را ولو منظورشان حقیر بود همیشه حرمت می گذاشت. می گفت: « مردان راستین آنهایند.» صفحه ۲۶۸ 0 1 نسترن امیری 1404/4/7 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 117 روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند روزوشب است. روشنی دارد، تاریکی دارد پایین دارد.بالا دارد. کم دارد بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده. تمام می شود. بهار می آید. ص ۱۱۷ #جای_خالی_سلوچ 0 3 نسترن امیری 1404/2/1 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 368 آدم باهوش فقط سکوت می کند، پر حرفی کار احمق هاست. ص ۳۶۸ 0 9 نسترن امیری 1404/1/30 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 294 دوست عزیز، «حقیقت همیشه زنگ نادرستی دارد. اگر بخواهید این زنگ را از آن بزدایید باید اندکی دروغ به آن بیامیزید.این کاری است که مردم همیشه کرده اند.» ص ۲۹۴ 0 4 نسترن امیری 1404/1/25 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 261 انسان هر چه قدر سیاهروزتر باشد، یا قومی هر قدر زیر پاافتاده تر و بینواتر باشند، امید اَجر اخروی و رؤیای بهشت در دلشان ریشه دارتر است، خاصه وقتی صد هزار مبلّغ مذهبی مدام بر آتش این امید بدمند و منافع خود را در آن بجویند. ص ۲۶۱ 0 2 نسترن امیری 1404/1/16 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 26 انسان هر قدر نجیب تر باشد سرّ ضمیرش در آینهٔ چهره اش نمایان تر می شود. ص۲۶ 0 3 نسترن امیری 1403/12/19 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 225 صفحۀ 79 سیاه چاله هایی سهمگین، بارها در زندگی ام مرا در کام خویش فرو کشیدند، اما آن خورشید تابان از پس تمام دستان روزگار بلندا و اقتدار خویش را به من ثابت کرد.« یداللّه فوق ایدیهم» را با تمام ارکان وجودم چشیده بودم.یداللّه مگر کسی بود جز مولی الموحدین امیرالمومنین (ع). ص ۷۹ 0 0 نسترن امیری 1403/12/18 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 225 صفحۀ 77 تقدیر، ماجرای شگفتی است.وقتی که همه چیز را آن طور می یابی که می خواهی، ناگهان دستی از غیب، همه چیز را به هم می ریزد و تو را به این یقین می رساند که کاره ای نیستی. ص ۷۷ 0 0 نسترن امیری 1403/12/16 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 225 صفحۀ 16 شنیده بودم نجف طور دیگری است؛ سبک و آرام . انگار در خانه ٔ پدری ات نشسته ای و در خنکای نسیم محبت، آرام می شوی. ص ۱۶ 0 0 نسترن امیری 1403/12/11 جان شیفته: جلد دوم رومن رولان 4.1 3 صفحۀ 350 آخر، اگر احتیاج به کمک داشتید، چه می کنید؟ همان که همیشه کرده ام: چشم می پوشم. 💔 ص 1569 0 0 نسترن امیری 1403/12/6 جان شیفته: جلد دوم رومن رولان 4.1 3 صفحۀ 350 آنت می اندیشید .می اندیشید که کشیدن بار کسانی که دوست می داریم بس لذت بخش است. ولی این هم بسیار لذت بخش است اگر گاه گاه بار ما را هم اندکی دیگران بکشند! و این تجملی است که فراوان در دسترس نیست. ص ۱۴۱۱ 0 0 نسترن امیری 1403/12/3 جان شیفته: جلد دوم رومن رولان 4.1 3 صفحۀ 350 کدام زن هرگز می تواند زخم هایی که را که بر غرور یا بر قلبش وارد آمده است از یاد ببرد؟ ص ۱۳۷۳ 0 1 نسترن امیری 1403/11/4 ژان کریستف (دوره ۴جلدی) رومن رولان 4.3 10 صفحۀ 1426 حرف نزدن دلهره ای بود، و حرف زدن و درست فهمیده نشدن دلهره ای دیگر. 0 1 نسترن امیری 1403/11/4 ژان کریستف (دوره ۴جلدی) رومن رولان 4.3 10 صفحۀ 1398 آن که دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد، حتّی حق آن که دیگر دوستمان نداشته باشد. و نمی توان از او رنجشی به دل گرفت، بلکه تنها باید از خود رنجید که چرا باید آن قدر کم شایستهٔ محبت باشیم که دوست ما را ترک کند .و این خود دردی کشنده است. 0 1 نسترن امیری 1403/11/4 جان شیفته: جلد اول رومن رولان 4.2 4 صفحۀ 87 خودت خوب می دانی که مردم را نمی توان عوض کرد! هر کار که برای شان بکنی، همان که هستند می مانند: همان سوداها، همان پیشداوری ها، همان کوری که نام عقل یا ایمان بدان می دهند و هرگز چیزی جز یک دیوار- جز صدف حلزونیشان - نیست: زیرا، برای زنده بودن لازمش دارند. 0 2 نسترن امیری 1403/11/4 ربکا دفنی دوموریه 4.1 59 صفحۀ 16 خوشبختی چیزی نیست که بتوان بر آن قیمت گذاشت، بلکه یک کیفیت ذهنی و وجودی است. 0 2
بریدههای کتاب نسترن امیری نسترن امیری 1404/6/15 خیابان کاتالین ماگدا سابو 3.9 29 صفحۀ 196 برای اولین بار در زندگی به نحوی مبهم حس می کردم که مرده ها نمرده اند بلکه در همین دنیا، به یک شکلی، بی اینکه از بین بروند، به زندگی شان ادامه می دهند. 0 1 نسترن امیری 1404/6/12 خیابان کاتالین ماگدا سابو 3.9 29 صفحۀ 126 آن موقع این را نمی دانستم که بعضی ها خیلی قبل از مرگ واقعی شان می میرند. حتی چنین تصوری هم نداشتم که آخرین بار که آنها را دیده ای ممکن است آخرین باری بوده باشد که به راستی زنده بوده اند. 0 52 نسترن امیری 1404/5/21 آبلوموف ایوان آلکساندروویچ گنچاروف 4.2 36 صفحۀ 33 عیب بزرگ مردها این است که از حساس بودن دل خودشان شرم دارند. این هم از غرور است.اما غروری دروغین. بهتر بود در بعضی موارد از هوش و قدرت استدلال خودشان خجالت بکشند. زیرا اغلب در قضاوت اشتباه می کنند. ص ۳۳۳ 0 3 نسترن امیری 1404/5/18 آبلوموف ایوان آلکساندروویچ گنچاروف 4.2 36 صفحۀ 268 سرسختی در تلاش برای رسیدن به هدف را بزرگترین فضائل می شمرد .این فضیلت در چشم او نشان اصالت شخصیت بود و ثابت قدمان را ولو منظورشان حقیر بود همیشه حرمت می گذاشت. می گفت: « مردان راستین آنهایند.» صفحه ۲۶۸ 0 1 نسترن امیری 1404/4/7 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 117 روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند روزوشب است. روشنی دارد، تاریکی دارد پایین دارد.بالا دارد. کم دارد بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده. تمام می شود. بهار می آید. ص ۱۱۷ #جای_خالی_سلوچ 0 3 نسترن امیری 1404/2/1 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 368 آدم باهوش فقط سکوت می کند، پر حرفی کار احمق هاست. ص ۳۶۸ 0 9 نسترن امیری 1404/1/30 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 294 دوست عزیز، «حقیقت همیشه زنگ نادرستی دارد. اگر بخواهید این زنگ را از آن بزدایید باید اندکی دروغ به آن بیامیزید.این کاری است که مردم همیشه کرده اند.» ص ۲۹۴ 0 4 نسترن امیری 1404/1/25 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 261 انسان هر چه قدر سیاهروزتر باشد، یا قومی هر قدر زیر پاافتاده تر و بینواتر باشند، امید اَجر اخروی و رؤیای بهشت در دلشان ریشه دارتر است، خاصه وقتی صد هزار مبلّغ مذهبی مدام بر آتش این امید بدمند و منافع خود را در آن بجویند. ص ۲۶۱ 0 2 نسترن امیری 1404/1/16 شیاطین (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 26 انسان هر قدر نجیب تر باشد سرّ ضمیرش در آینهٔ چهره اش نمایان تر می شود. ص۲۶ 0 3 نسترن امیری 1403/12/19 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 225 صفحۀ 79 سیاه چاله هایی سهمگین، بارها در زندگی ام مرا در کام خویش فرو کشیدند، اما آن خورشید تابان از پس تمام دستان روزگار بلندا و اقتدار خویش را به من ثابت کرد.« یداللّه فوق ایدیهم» را با تمام ارکان وجودم چشیده بودم.یداللّه مگر کسی بود جز مولی الموحدین امیرالمومنین (ع). ص ۷۹ 0 0 نسترن امیری 1403/12/18 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 225 صفحۀ 77 تقدیر، ماجرای شگفتی است.وقتی که همه چیز را آن طور می یابی که می خواهی، ناگهان دستی از غیب، همه چیز را به هم می ریزد و تو را به این یقین می رساند که کاره ای نیستی. ص ۷۷ 0 0 نسترن امیری 1403/12/16 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 225 صفحۀ 16 شنیده بودم نجف طور دیگری است؛ سبک و آرام . انگار در خانه ٔ پدری ات نشسته ای و در خنکای نسیم محبت، آرام می شوی. ص ۱۶ 0 0 نسترن امیری 1403/12/11 جان شیفته: جلد دوم رومن رولان 4.1 3 صفحۀ 350 آخر، اگر احتیاج به کمک داشتید، چه می کنید؟ همان که همیشه کرده ام: چشم می پوشم. 💔 ص 1569 0 0 نسترن امیری 1403/12/6 جان شیفته: جلد دوم رومن رولان 4.1 3 صفحۀ 350 آنت می اندیشید .می اندیشید که کشیدن بار کسانی که دوست می داریم بس لذت بخش است. ولی این هم بسیار لذت بخش است اگر گاه گاه بار ما را هم اندکی دیگران بکشند! و این تجملی است که فراوان در دسترس نیست. ص ۱۴۱۱ 0 0 نسترن امیری 1403/12/3 جان شیفته: جلد دوم رومن رولان 4.1 3 صفحۀ 350 کدام زن هرگز می تواند زخم هایی که را که بر غرور یا بر قلبش وارد آمده است از یاد ببرد؟ ص ۱۳۷۳ 0 1 نسترن امیری 1403/11/4 ژان کریستف (دوره ۴جلدی) رومن رولان 4.3 10 صفحۀ 1426 حرف نزدن دلهره ای بود، و حرف زدن و درست فهمیده نشدن دلهره ای دیگر. 0 1 نسترن امیری 1403/11/4 ژان کریستف (دوره ۴جلدی) رومن رولان 4.3 10 صفحۀ 1398 آن که دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد، حتّی حق آن که دیگر دوستمان نداشته باشد. و نمی توان از او رنجشی به دل گرفت، بلکه تنها باید از خود رنجید که چرا باید آن قدر کم شایستهٔ محبت باشیم که دوست ما را ترک کند .و این خود دردی کشنده است. 0 1 نسترن امیری 1403/11/4 جان شیفته: جلد اول رومن رولان 4.2 4 صفحۀ 87 خودت خوب می دانی که مردم را نمی توان عوض کرد! هر کار که برای شان بکنی، همان که هستند می مانند: همان سوداها، همان پیشداوری ها، همان کوری که نام عقل یا ایمان بدان می دهند و هرگز چیزی جز یک دیوار- جز صدف حلزونیشان - نیست: زیرا، برای زنده بودن لازمش دارند. 0 2 نسترن امیری 1403/11/4 ربکا دفنی دوموریه 4.1 59 صفحۀ 16 خوشبختی چیزی نیست که بتوان بر آن قیمت گذاشت، بلکه یک کیفیت ذهنی و وجودی است. 0 2