بریدههای کتاب نرگسف نرگسف 6 روز پیش راهنمای مردن با گیاهان دارویی عطیه عطارزاده 3.4 174 صفحۀ 13 باید همیشه به جزئیات دقت کرد. جزئیات اهمیتی ابدی دارند چرا که تنها در صورتِ فهم آنهاست که میتوان با کلیات و سرآخر با جهان هماهنگ شد. 0 0 نرگسف 1404/5/28 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 362 بار گذشته سنگین بود، چشمانداز آینده هم اما کششی داشت. مگر میشود در یک نقطه ماند؟ مگر میتوان؟ 0 4 نرگسف 1404/5/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 348 وقتی هم از معرکه بهدر میآیی، هنوز در معرکهای! معرکه هنوز در توست. 0 1 نرگسف 1404/5/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 337 اما تاریکی را تو با دل روشن میتوانی ببینی. وقتی دل تو از شب هم تاریکتر است، دیگر چه رنگی میتواند داشته باشد شب؟ 0 1 نرگسف 1404/5/25 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 299 《و اگر دم نزنم؟》 باز هم میآزاردت. آرامت نمیگذارد. تنها امیدِ فراموشی هست. اما چه چیز را میتوان فراموش کرد؟ همهچیز را؟! 0 23 نرگسف 1404/5/21 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 255 آدم درد را از یاد میبَرد، اما خطر نزول درد را هرگز. 0 1 نرگسف 1404/5/17 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 101 به خود آمد. سرما تکاندش. چه دور! چهقدر از خود دور شده بود! کجا رفته بود؟ یاد... یاد. واگشت. 0 1 نرگسف 1404/5/11 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 26 میشود چیزی سالها در تو گم باشد و تو از آن بیخبر بمانی؟ 0 4 نرگسف 1404/4/30 رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی ادر لارا 4.2 22 صفحۀ 28 نوشتن شبیه ناهشیاری است و کاری میکند که واقعاً بخواهی رها شوی؛ واقعاً بخواهی خودت را پیش چشم دیگران بگذاری و از تجربههایت اثری هنری بسازی، با اینکه میدانی دیگران نگاهت میکنند، با اینکه خجالت میکشی و با اینکه دنیا و تردیدهایت دربارهی خودت کارت را سخت میکنند. 0 3
بریدههای کتاب نرگسف نرگسف 6 روز پیش راهنمای مردن با گیاهان دارویی عطیه عطارزاده 3.4 174 صفحۀ 13 باید همیشه به جزئیات دقت کرد. جزئیات اهمیتی ابدی دارند چرا که تنها در صورتِ فهم آنهاست که میتوان با کلیات و سرآخر با جهان هماهنگ شد. 0 0 نرگسف 1404/5/28 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 362 بار گذشته سنگین بود، چشمانداز آینده هم اما کششی داشت. مگر میشود در یک نقطه ماند؟ مگر میتوان؟ 0 4 نرگسف 1404/5/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 348 وقتی هم از معرکه بهدر میآیی، هنوز در معرکهای! معرکه هنوز در توست. 0 1 نرگسف 1404/5/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 337 اما تاریکی را تو با دل روشن میتوانی ببینی. وقتی دل تو از شب هم تاریکتر است، دیگر چه رنگی میتواند داشته باشد شب؟ 0 1 نرگسف 1404/5/25 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 299 《و اگر دم نزنم؟》 باز هم میآزاردت. آرامت نمیگذارد. تنها امیدِ فراموشی هست. اما چه چیز را میتوان فراموش کرد؟ همهچیز را؟! 0 23 نرگسف 1404/5/21 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 255 آدم درد را از یاد میبَرد، اما خطر نزول درد را هرگز. 0 1 نرگسف 1404/5/17 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 101 به خود آمد. سرما تکاندش. چه دور! چهقدر از خود دور شده بود! کجا رفته بود؟ یاد... یاد. واگشت. 0 1 نرگسف 1404/5/11 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 26 میشود چیزی سالها در تو گم باشد و تو از آن بیخبر بمانی؟ 0 4 نرگسف 1404/4/30 رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی ادر لارا 4.2 22 صفحۀ 28 نوشتن شبیه ناهشیاری است و کاری میکند که واقعاً بخواهی رها شوی؛ واقعاً بخواهی خودت را پیش چشم دیگران بگذاری و از تجربههایت اثری هنری بسازی، با اینکه میدانی دیگران نگاهت میکنند، با اینکه خجالت میکشی و با اینکه دنیا و تردیدهایت دربارهی خودت کارت را سخت میکنند. 0 3