بریدههای کتاب زهرا مرادیان زهرا مرادیان 1404/4/24 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 322 عاشق که دلسپرده باشد ، با پا میرود. وقتی سرسپرده شد ، جان بر کف میگیرد و میرود! 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 180 «چقدر زندگی در وجودش وجود داشت.» 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 75 نگاهش کردم. چقدر راست میگفت و نمی دانست که من سالهاست، ایستاده مُرده ام و خوب میدانم، چند سالی که از کهنه شدن نفس هایت بگذرد، تازه میفهمی در بودن یا نبودنت، واژه ای به نام انگیزه هیچ نقشی ندارد. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 65 وقتی در بوران مصیبت های دنیا تبدیل به آدم برفی شوی، دیگر زمستان برایت حکم شومینه را دارد. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 55 مردن فقط دفن شدن در خاک نیست، همین که چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، یعنی مُرده ای. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/12 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 159 صفحۀ 75 کسی که گریه میکنه به آرامشی هرچند نامحسوس دست مییابد. اما کسی که بغض، گلویش را میفشرد و اشک در پشت پلکهایش لمبر میخورد و اجازه گریستن به خود نمیدهد بیشتر در خودش میشکند و مچاله میشود. حال اگر همو بخواهد تسلی بخش دیگران هم باشد، دشواری اش صد چندان میشود. خمیدهای که بخواهد خیمهای را سرپا نگه دارد. نگاه میدارد اما به قیمت شکستنِ خود. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/12 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 159 صفحۀ 74 0 2 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 234 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 270 هر وقفه و مهلتی که در سرعت دیوانهوار روزهای شلوغ ایجاد شود، می تواند توازن و تعادل را به یک زندگی آشفته بازگرداند. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 269 از کتابها یاد گرفتم که خاطراتم را حفظ کنم و به همه لحظههای زیبا و آدمهای زندگی ام برای زمانی که برای گذر از دوران سختی ها به آن خاطرات نیاز دارم محکم بچسبم. یاد گرفتم به خودم اجازه بخشیدن بدهم، هم بخشیدن خودم و هم آدمهای اطرافم. 0 2 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 154 «زندگی گرانبها و شکننده است.» 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 209 اینکه در پیشامدهای زندگی فقط بدترینها را نبینند، بلکه بهترینها را ببینند، انعطاف پذیری در برابر ناامیدی. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 97 اندوه، شکستِ خشونتبار منطق است و منطق قدرت مقابله با آن را ندارد. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 116 «بخشیدن شکل والایی از پذیرش است، پذیرش اینکه زندگی عادلانه نیست!» 0 2
بریدههای کتاب زهرا مرادیان زهرا مرادیان 1404/4/24 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 322 عاشق که دلسپرده باشد ، با پا میرود. وقتی سرسپرده شد ، جان بر کف میگیرد و میرود! 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 180 «چقدر زندگی در وجودش وجود داشت.» 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 75 نگاهش کردم. چقدر راست میگفت و نمی دانست که من سالهاست، ایستاده مُرده ام و خوب میدانم، چند سالی که از کهنه شدن نفس هایت بگذرد، تازه میفهمی در بودن یا نبودنت، واژه ای به نام انگیزه هیچ نقشی ندارد. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 65 وقتی در بوران مصیبت های دنیا تبدیل به آدم برفی شوی، دیگر زمستان برایت حکم شومینه را دارد. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/18 چایت را من شیرین می کنم زهرا اسعدبلنددوست 4.0 144 صفحۀ 55 مردن فقط دفن شدن در خاک نیست، همین که چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، یعنی مُرده ای. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/12 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 159 صفحۀ 75 کسی که گریه میکنه به آرامشی هرچند نامحسوس دست مییابد. اما کسی که بغض، گلویش را میفشرد و اشک در پشت پلکهایش لمبر میخورد و اجازه گریستن به خود نمیدهد بیشتر در خودش میشکند و مچاله میشود. حال اگر همو بخواهد تسلی بخش دیگران هم باشد، دشواری اش صد چندان میشود. خمیدهای که بخواهد خیمهای را سرپا نگه دارد. نگاه میدارد اما به قیمت شکستنِ خود. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/12 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 159 صفحۀ 74 0 2 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 234 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 270 هر وقفه و مهلتی که در سرعت دیوانهوار روزهای شلوغ ایجاد شود، می تواند توازن و تعادل را به یک زندگی آشفته بازگرداند. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 269 از کتابها یاد گرفتم که خاطراتم را حفظ کنم و به همه لحظههای زیبا و آدمهای زندگی ام برای زمانی که برای گذر از دوران سختی ها به آن خاطرات نیاز دارم محکم بچسبم. یاد گرفتم به خودم اجازه بخشیدن بدهم، هم بخشیدن خودم و هم آدمهای اطرافم. 0 2 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 154 «زندگی گرانبها و شکننده است.» 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 209 اینکه در پیشامدهای زندگی فقط بدترینها را نبینند، بلکه بهترینها را ببینند، انعطاف پذیری در برابر ناامیدی. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 97 اندوه، شکستِ خشونتبار منطق است و منطق قدرت مقابله با آن را ندارد. 0 1 زهرا مرادیان 1404/4/10 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 133 صفحۀ 116 «بخشیدن شکل والایی از پذیرش است، پذیرش اینکه زندگی عادلانه نیست!» 0 2