بریده‌ای از کتاب پدر، عشق و پسر اثر سیدمهدی شجاعی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 75

کسی که گریه می‌کنه به آرامشی هرچند نامحسوس دست می‌یابد. اما کسی که بغض، گلویش را می‌فشرد و اشک در پشت پلک‌هایش لمبر می‌خورد و اجازه گریستن به خود نمی‌دهد بیشتر در خودش میشکند و مچاله میشود. حال اگر همو بخواهد تسلی بخش دیگران هم باشد، دشواری اش صد چندان میشود. خمیده‌ای که بخواهد خیمه‌ای را سرپا نگه دارد. نگاه می‌دارد اما به قیمت شکستنِ خود.

کسی که گریه می‌کنه به آرامشی هرچند نامحسوس دست می‌یابد. اما کسی که بغض، گلویش را می‌فشرد و اشک در پشت پلک‌هایش لمبر می‌خورد و اجازه گریستن به خود نمی‌دهد بیشتر در خودش میشکند و مچاله میشود. حال اگر همو بخواهد تسلی بخش دیگران هم باشد، دشواری اش صد چندان میشود. خمیده‌ای که بخواهد خیمه‌ای را سرپا نگه دارد. نگاه می‌دارد اما به قیمت شکستنِ خود.

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.