بریدههای کتاب فاطمه فاطمه 1404/4/12 - 11:06 طاعون آلبر کامو 4.1 109 صفحۀ 206 شهر پر بود از مردمان خوابیده_بیدار که واقعا گریزی از سرنوشتشان نداشتند،مگر دفعات کمیابی که شب هنگام،زخم های به ظاهر جوش خوردهشان ناگهان سرباز میکرد. 0 1 فاطمه 1403/6/3 - 20:28 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 28 صفحۀ 15 مغزم ،مغزم درد میکند از حرف زدن،چقدر حرف زده ام ،چقدر در ذهنم حرف زدهام، خروار خروار حرف با لحن و حالت های متفاوت،مغایر،متضاد و...گفته ام و شنیده ام،خاموش شده و باز برافروخته ام،پرخاش کرده و باز خوددار شده ام ،خشم گرفته ام و لحظاتی بعد احساس کرده ام چشمانم داغ شده اند و دارند گُر میگیرند،مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند. 0 39 فاطمه 1403/5/2 - 18:31 جز از کل استیو تولتز 4.1 230 صفحۀ 9 اینجا هیچ چیزی نیست که حواس آدم را از درون نگری فاجعه بار پرت کند، راستش به اندازه کافی نیست .خاطره ها را هم نمیتوانم با چوب به عقب برانم. تنها چیزی که باقی می ماند دیوانه شدن است. 0 16
بریدههای کتاب فاطمه فاطمه 1404/4/12 - 11:06 طاعون آلبر کامو 4.1 109 صفحۀ 206 شهر پر بود از مردمان خوابیده_بیدار که واقعا گریزی از سرنوشتشان نداشتند،مگر دفعات کمیابی که شب هنگام،زخم های به ظاهر جوش خوردهشان ناگهان سرباز میکرد. 0 1 فاطمه 1403/6/3 - 20:28 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 28 صفحۀ 15 مغزم ،مغزم درد میکند از حرف زدن،چقدر حرف زده ام ،چقدر در ذهنم حرف زدهام، خروار خروار حرف با لحن و حالت های متفاوت،مغایر،متضاد و...گفته ام و شنیده ام،خاموش شده و باز برافروخته ام،پرخاش کرده و باز خوددار شده ام ،خشم گرفته ام و لحظاتی بعد احساس کرده ام چشمانم داغ شده اند و دارند گُر میگیرند،مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند. 0 39 فاطمه 1403/5/2 - 18:31 جز از کل استیو تولتز 4.1 230 صفحۀ 9 اینجا هیچ چیزی نیست که حواس آدم را از درون نگری فاجعه بار پرت کند، راستش به اندازه کافی نیست .خاطره ها را هم نمیتوانم با چوب به عقب برانم. تنها چیزی که باقی می ماند دیوانه شدن است. 0 16