بریدههای کتاب Mah sa Mah sa 1404/1/3 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 182 صفحۀ 22 آدم تا وقتی یک مرده زیر خاک نداشته باشه متعلق به جایی نیست. 0 2 Mah sa 1403/12/16 از دیار مهتاب میلنا آگوس 3.9 5 صفحۀ 59 مردم همیشه میگفتند مرد پنجاه ساله هیچ وقت به زن هم سن خودش نگاه نمیکند، اما این استدلال فقط در مورد امور دنیوی صدق میکرد نه عشق. عشق نه سن و سال میشناسد نه هیچ چیز دیگری جز خود عشق. 0 1 Mah sa 1403/12/7 تصادف (شانس آشوب و چرا هر کاری که انجام می هیم مهم است) برایان کلاس 3.0 1 صفحۀ 293 شما ماحصل مشروطی از کل تاریخ کیهانی هستید. همه چیز باید دقیقا به همان شکلی پیش می رفت که وقتی به وجود امدید آنطور بود، تا شما باشید، درست در این لحظه، درست در این جهان. این مساله ما را به سمت این حقیقت ساده و شگفت انگیز سوق میدهد کههمه ما تجلی زنده ۱۳/۷ میلیارد سال تصادف هستیم. 0 0 Mah sa 1403/12/7 تصادف (شانس آشوب و چرا هر کاری که انجام می هیم مهم است) برایان کلاس 3.0 1 صفحۀ 291 لحظات شاد من، به نوعی باعث عذاب شخصی دیگر یا خود من میشود. (در لحظه حال یا اینده) ماجرا از این قرار است، چه خوب چه بد، این موضوع به نظرم بسیار زیباست، زیرا به واضح ترین شکل ممکن ارتباط متقابل بین کل موجودات را نشان میدهد، ارتباطی در هم تنیده در فضا و زمان. 0 0 Mah sa 1403/12/7 از دیار مهتاب میلنا آگوس 3.9 5 صفحۀ 24 مادربزرگ همیشه به این فکر میکرد که عشق چه حس عجیبی است، اگر نخواهد بیاید نمی آید، چه توی تختخواب، چه با محبت و خوش رفتاری، و عجیب این بود که گرچه مهم ترین مساله به حساب می آمد، اما هیچ راهی نبود که بتوان به این حس رسید. از دیار مهتاب 📚 میلنا اگوس 👤 0 0 Mah sa 1403/12/7 از دیار مهتاب میلنا آگوس 3.9 5 صفحۀ 1 مادر بزرگ وقتی فهمید پیر شده به من گفت از مردن می ترسد. نه از خود مرگ که انگار مثل خواب یا سفر است بلکه چون میدانست خدا را رنجانده چون موهبت های خیلی زیادی در دنیا به او داده اما قبل از رفتن به جهنم باید سر این موضوع با خدا حرف می زد آن وقت برایش میگفت که اگر آدمی با ویژگی خاصی بیافریند دیگر نمی تواند از او انتظار داشته باشد مثل دیگران رفتار کند. با همه ی توان خودش را متقاعد میکرد که این زندگی بهترین زندگی ممکن است نه آن زندگی هیجان انگیزی که اشتیاق و آرزویش را داشت 0 0 Mah sa 1403/11/27 خورشید تلخ لیلیا حسن 4.3 4 صفحۀ 36 راز هایی که آدم ها دفن میکنند از بین نمیروند، اگر در روز روشن از پرده برون نیوفتند، بویی از خود بیرون میدهند که در مقابلش هیچ کاری نمیتوان کرد. 0 4
بریدههای کتاب Mah sa Mah sa 1404/1/3 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 182 صفحۀ 22 آدم تا وقتی یک مرده زیر خاک نداشته باشه متعلق به جایی نیست. 0 2 Mah sa 1403/12/16 از دیار مهتاب میلنا آگوس 3.9 5 صفحۀ 59 مردم همیشه میگفتند مرد پنجاه ساله هیچ وقت به زن هم سن خودش نگاه نمیکند، اما این استدلال فقط در مورد امور دنیوی صدق میکرد نه عشق. عشق نه سن و سال میشناسد نه هیچ چیز دیگری جز خود عشق. 0 1 Mah sa 1403/12/7 تصادف (شانس آشوب و چرا هر کاری که انجام می هیم مهم است) برایان کلاس 3.0 1 صفحۀ 293 شما ماحصل مشروطی از کل تاریخ کیهانی هستید. همه چیز باید دقیقا به همان شکلی پیش می رفت که وقتی به وجود امدید آنطور بود، تا شما باشید، درست در این لحظه، درست در این جهان. این مساله ما را به سمت این حقیقت ساده و شگفت انگیز سوق میدهد کههمه ما تجلی زنده ۱۳/۷ میلیارد سال تصادف هستیم. 0 0 Mah sa 1403/12/7 تصادف (شانس آشوب و چرا هر کاری که انجام می هیم مهم است) برایان کلاس 3.0 1 صفحۀ 291 لحظات شاد من، به نوعی باعث عذاب شخصی دیگر یا خود من میشود. (در لحظه حال یا اینده) ماجرا از این قرار است، چه خوب چه بد، این موضوع به نظرم بسیار زیباست، زیرا به واضح ترین شکل ممکن ارتباط متقابل بین کل موجودات را نشان میدهد، ارتباطی در هم تنیده در فضا و زمان. 0 0 Mah sa 1403/12/7 از دیار مهتاب میلنا آگوس 3.9 5 صفحۀ 24 مادربزرگ همیشه به این فکر میکرد که عشق چه حس عجیبی است، اگر نخواهد بیاید نمی آید، چه توی تختخواب، چه با محبت و خوش رفتاری، و عجیب این بود که گرچه مهم ترین مساله به حساب می آمد، اما هیچ راهی نبود که بتوان به این حس رسید. از دیار مهتاب 📚 میلنا اگوس 👤 0 0 Mah sa 1403/12/7 از دیار مهتاب میلنا آگوس 3.9 5 صفحۀ 1 مادر بزرگ وقتی فهمید پیر شده به من گفت از مردن می ترسد. نه از خود مرگ که انگار مثل خواب یا سفر است بلکه چون میدانست خدا را رنجانده چون موهبت های خیلی زیادی در دنیا به او داده اما قبل از رفتن به جهنم باید سر این موضوع با خدا حرف می زد آن وقت برایش میگفت که اگر آدمی با ویژگی خاصی بیافریند دیگر نمی تواند از او انتظار داشته باشد مثل دیگران رفتار کند. با همه ی توان خودش را متقاعد میکرد که این زندگی بهترین زندگی ممکن است نه آن زندگی هیجان انگیزی که اشتیاق و آرزویش را داشت 0 0 Mah sa 1403/11/27 خورشید تلخ لیلیا حسن 4.3 4 صفحۀ 36 راز هایی که آدم ها دفن میکنند از بین نمیروند، اگر در روز روشن از پرده برون نیوفتند، بویی از خود بیرون میدهند که در مقابلش هیچ کاری نمیتوان کرد. 0 4