بریدههای کتاب محیا اصفهانی محیا اصفهانی 1403/11/3 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 200 تمرین آگاهی میگوید خیلی پایبند گمانت نباش، بیشازحد مطمئن نباش. و در این نوع سادهترِ بودن، شبیه مرد لاکپشتی بودن ایرادی ندارد، گاهی بد نیست ندانیم قرار است چه کنیم، بد نیست گاهی به مانعی بربخوریم. بد نیست متوجه شویم که زندگی رازآلود است، کمی عدم قطعیت و بلاتکلیفی در خود دارد، بد نیست بدانیم که ما احتیاج به کمک داریم، بدانیم کمک خواستن از دیگران کاری کاملاً سخاوتمندانه است، چون به دیگران اجازه میدهد کمکمان کنند و به ما اجازه میدهد کمک بگیریم. گاهی ما طلب میکنیم، گاهی پیشنهاد کمک میدهیم و اینطور است که این جهانِ نامراد جای بسیار متفاوتی میشود. این جهانیست که در آن کمک میکنند و کمک میگیرند و در چنین جاییست که این جهانِ پر جذبه و بیچون و چرایی که من میبینم کمی از ضرورت و استیصالش را از دست میدهد. در جهانی سخاوتمند، در جهانی که کمک در دسترس است، نیازی نیست آدم دربارهی جهان آنطوری که خودش میبیند یکدندگی به خرج دهد. 0 1 محیا اصفهانی 1403/11/3 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 189 اشیاء همهچیز هستند و هیچ چیز نمیگویند. 0 9 محیا اصفهانی 1403/11/3 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 166 بازنمایی همیشه نسبیست، در غیر این صورت دیگر بازنمایی نیست، بلکه نوعی رونوشت مکرر است. 0 2 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 37 فراموش کردن هنر نیست ، هنر در رها کردن است. و وقتی همه چیز از دست رفته باشد، میتوانی به غنای فقدان برسی 0 1 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 21 شاید حساب کردن روی امور نامنتظره دقیقاً همان عمل متناقضی باشد که زندگی بیش از هر چیز از ما میطلبد. 0 1 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 21 دانشمند ناشناخته را به شناخته تبدیل میکند و مثل ماهیگیران آن را با قلاب بالا میکشد اما هنرمند تو را به دل آن دریای تاریک میبرد. 0 0 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 15 در چنین جاهایی است که متوجه میشوی «خود» فقط با ارجاع به باقی جهان وجود دارد؛ بدون کوهها، خورشید، آسمان و انسانها و موجودات دیگر، هیچ «تو»یی در میان نیست و «آن چیز ثابت، جهان است، تو خودت منوط و مشروطی، جزئی از محیط خویش». 0 0 محیا اصفهانی 1403/9/27 رئال مادرید محمد طلوعی 3.1 11 صفحۀ 63 آقاجلالی گفت: «زمین میخوایید چیکار، اینجاتون باید تمرین کنه.» وقتی میگفت اینجا، معلوم نبود سرش را نشان میداد یا قلبش را، یعنی یهجوری نشان داد که میتوانست منظورش هردوجا باشد و از همان شب، مربیشان شد. 0 1 محیا اصفهانی 1403/9/27 رئال مادرید محمد طلوعی 3.1 11 صفحۀ 64 تیم باید باور میکرد هر کدام از اعضاء به یک اندازه ارزش دارد. فرقی بین عبد و بهرام نیست و هر کدام نباشند تیم لنگ است، حالا اگر عبد نباشد لنگتر است. 1 2 محیا اصفهانی 1403/4/30 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 441 علی ابن حسین بیمار بود و از بیماری ناتوان. به آواز ضعیف گفت «اینان بر ما گریه میکنند، پس ما را که کشت؟» 0 1 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 400 «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 400 بار دوم، دست بر آن نهاد و روی و محاسن را بدان آغشته کرد و گفت:« جد خویش، رسول خدا، را چنین خضاب شده دیدار کنم.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 383 «چون چشم خدا میبیند، آنچه بر من آمد سهل باشد.» 0 1 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 383 حسین جانب خیمه کرد و گفت:« یا سکینه! یا فاطمه! یا زینب! یا امکلثوم! علیکن منی سلام.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 377 چون حسین او را بر کنار فرات برزمینافتاده دید، بگریست. گفت « اکنون پشت من شکست و چارهام کم شد.» ... وقتی عباس رفت و کشته شد، لشکری باقی نمانده بود. 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 377 حسین گفت:« جامهای برای من بجویید که کسی رغبت نکند _ تا مرا برهنه نسازد.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 371 گفت:« به خدا سوگند، به عم تو سخت گران آید که تو او را بخوانی و اجابت تو نکند یا اجابت او تو را سودی ندهد. امروز کینهجوی بسیار است و یاور اندک.» 0 1 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 354 به خدا سوگند، دیدم بیش از دویست مرد را پیش کرده بود، اما آنها بر وی احاطه کردند و او را کشتند. سر او را در دست چند تن مردم دیدم: هر یک میگفت:« من او را کشتن،» تا نزد عمر سعد آمدند. او گفت:« مخاصمه نکنید که یک نفر او را نکشت.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 331 گفت:« این سر که با توست سر پدر من است. میدهی تا به خاک بسپارم!» گفت: ای پسرک، امیر راضی نمیشود و من میخواهم به کشتن آن مرا پاداش نیکو دهد.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/27 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 226 عمر سعد عروة ابن قیس احمسی را سوی حسین فرستاد و گفت:« نزد او رو و بپرس برای چه اینجا آمدی و چه خواهی؟» و عروه از آن کسان بود که نامه نوشته بود: شرم داشت از رفتن. پس ابن سعد از دیگررؤسای لشکر همین خواست: آنها نیز نامه نوشته بودند و همه تن زدند و کراهت نمودند. 0 0
بریدههای کتاب محیا اصفهانی محیا اصفهانی 1403/11/3 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 200 تمرین آگاهی میگوید خیلی پایبند گمانت نباش، بیشازحد مطمئن نباش. و در این نوع سادهترِ بودن، شبیه مرد لاکپشتی بودن ایرادی ندارد، گاهی بد نیست ندانیم قرار است چه کنیم، بد نیست گاهی به مانعی بربخوریم. بد نیست متوجه شویم که زندگی رازآلود است، کمی عدم قطعیت و بلاتکلیفی در خود دارد، بد نیست بدانیم که ما احتیاج به کمک داریم، بدانیم کمک خواستن از دیگران کاری کاملاً سخاوتمندانه است، چون به دیگران اجازه میدهد کمکمان کنند و به ما اجازه میدهد کمک بگیریم. گاهی ما طلب میکنیم، گاهی پیشنهاد کمک میدهیم و اینطور است که این جهانِ نامراد جای بسیار متفاوتی میشود. این جهانیست که در آن کمک میکنند و کمک میگیرند و در چنین جاییست که این جهانِ پر جذبه و بیچون و چرایی که من میبینم کمی از ضرورت و استیصالش را از دست میدهد. در جهانی سخاوتمند، در جهانی که کمک در دسترس است، نیازی نیست آدم دربارهی جهان آنطوری که خودش میبیند یکدندگی به خرج دهد. 0 1 محیا اصفهانی 1403/11/3 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 189 اشیاء همهچیز هستند و هیچ چیز نمیگویند. 0 9 محیا اصفهانی 1403/11/3 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 166 بازنمایی همیشه نسبیست، در غیر این صورت دیگر بازنمایی نیست، بلکه نوعی رونوشت مکرر است. 0 2 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 37 فراموش کردن هنر نیست ، هنر در رها کردن است. و وقتی همه چیز از دست رفته باشد، میتوانی به غنای فقدان برسی 0 1 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 21 شاید حساب کردن روی امور نامنتظره دقیقاً همان عمل متناقضی باشد که زندگی بیش از هر چیز از ما میطلبد. 0 1 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 21 دانشمند ناشناخته را به شناخته تبدیل میکند و مثل ماهیگیران آن را با قلاب بالا میکشد اما هنرمند تو را به دل آن دریای تاریک میبرد. 0 0 محیا اصفهانی 1403/9/29 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 36 صفحۀ 15 در چنین جاهایی است که متوجه میشوی «خود» فقط با ارجاع به باقی جهان وجود دارد؛ بدون کوهها، خورشید، آسمان و انسانها و موجودات دیگر، هیچ «تو»یی در میان نیست و «آن چیز ثابت، جهان است، تو خودت منوط و مشروطی، جزئی از محیط خویش». 0 0 محیا اصفهانی 1403/9/27 رئال مادرید محمد طلوعی 3.1 11 صفحۀ 63 آقاجلالی گفت: «زمین میخوایید چیکار، اینجاتون باید تمرین کنه.» وقتی میگفت اینجا، معلوم نبود سرش را نشان میداد یا قلبش را، یعنی یهجوری نشان داد که میتوانست منظورش هردوجا باشد و از همان شب، مربیشان شد. 0 1 محیا اصفهانی 1403/9/27 رئال مادرید محمد طلوعی 3.1 11 صفحۀ 64 تیم باید باور میکرد هر کدام از اعضاء به یک اندازه ارزش دارد. فرقی بین عبد و بهرام نیست و هر کدام نباشند تیم لنگ است، حالا اگر عبد نباشد لنگتر است. 1 2 محیا اصفهانی 1403/4/30 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 441 علی ابن حسین بیمار بود و از بیماری ناتوان. به آواز ضعیف گفت «اینان بر ما گریه میکنند، پس ما را که کشت؟» 0 1 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 400 «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 400 بار دوم، دست بر آن نهاد و روی و محاسن را بدان آغشته کرد و گفت:« جد خویش، رسول خدا، را چنین خضاب شده دیدار کنم.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 383 «چون چشم خدا میبیند، آنچه بر من آمد سهل باشد.» 0 1 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 383 حسین جانب خیمه کرد و گفت:« یا سکینه! یا فاطمه! یا زینب! یا امکلثوم! علیکن منی سلام.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 377 چون حسین او را بر کنار فرات برزمینافتاده دید، بگریست. گفت « اکنون پشت من شکست و چارهام کم شد.» ... وقتی عباس رفت و کشته شد، لشکری باقی نمانده بود. 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 377 حسین گفت:« جامهای برای من بجویید که کسی رغبت نکند _ تا مرا برهنه نسازد.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 371 گفت:« به خدا سوگند، به عم تو سخت گران آید که تو او را بخوانی و اجابت تو نکند یا اجابت او تو را سودی ندهد. امروز کینهجوی بسیار است و یاور اندک.» 0 1 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 354 به خدا سوگند، دیدم بیش از دویست مرد را پیش کرده بود، اما آنها بر وی احاطه کردند و او را کشتند. سر او را در دست چند تن مردم دیدم: هر یک میگفت:« من او را کشتن،» تا نزد عمر سعد آمدند. او گفت:« مخاصمه نکنید که یک نفر او را نکشت.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/28 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 331 گفت:« این سر که با توست سر پدر من است. میدهی تا به خاک بسپارم!» گفت: ای پسرک، امیر راضی نمیشود و من میخواهم به کشتن آن مرا پاداش نیکو دهد.» 0 0 محیا اصفهانی 1403/4/27 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 104 صفحۀ 226 عمر سعد عروة ابن قیس احمسی را سوی حسین فرستاد و گفت:« نزد او رو و بپرس برای چه اینجا آمدی و چه خواهی؟» و عروه از آن کسان بود که نامه نوشته بود: شرم داشت از رفتن. پس ابن سعد از دیگررؤسای لشکر همین خواست: آنها نیز نامه نوشته بودند و همه تن زدند و کراهت نمودند. 0 0