بریده‌های کتاب bookworm:]

میدونی چیه.تقریبا هیچ انسان معمولی‌ای نمیتونه تداعی‌کننده اون درجه از زیبایی باشه.پس بیاید ایده‌ال جدیدی برای زیبایی بسازیم.

مارتا دریافته بود که فریب دادن مردم کار آسانی است.

بوته های خار همه جا هستند.شاید به همین دلیل است که انسان ها این قدر بی‌رحمانه با یکدیگر نامهربان هستند.

هیچ کدام از ما هیچ‌گاه مسیرهای ممکنی را که زندگیمان می‌توانست یا شاید بهتر بود طی کند،نخواهیم فهیمد.همیشه همینطور است.بعضی رازها محکومند به سَر به مُهر ماندن.باور ندارید از پاندورا بپرسید.

در زندگی ما رازهای زیادی وجود دارد که هیچ‌گاه از وجودشان باخبر نخواهیم شد.

همه چی به نظر سخت می اومد،احساس می کردم برای همیشه خوابیدن انتخاب بهتریه...

برای اینکه بتوانی سایه ها را کنار بزنی،یک شعاع نور کافی است.

همه راه ها تورو به جایی میرسونن که برات درنظر گرفته شده...

آدم ها رو باید از روی عملشون شناخت،نه از روی حرف هایی که میزنن.

آدم می‌خواهد دوستش داشته باشند،اگر نشد،مورد ستایش قرار بگیرد،اگر نشد،از او بترسند،اگر نشد،از او متنفر باشند و اورا تحقیر کنند.روح از خالی بودن گریزان است و می‌خواهد به هر قیمت که شده،با دیگران ارتباط برقرار کند.

آدم باید اعتقاد داشته باشد.مادربزرگ همیشه این حرف را می‌زد.آدم باید به چیزی اعتقاد داشته باشد،تا بتواند افسانه ها را درک کند.

وقتی آدم مدت زیادی تو تاریکی و ظلمت زندگی کرده باشه،به افسانه ها باور پیدا میکنه.

_کمک کردن به کسی که نمیخواد به خودش کمک کنه،سخته. +کسی که بتونه به خودش کمک کنه،به کمک دیگران نیاز نداره.

تمام هیولاها از ابتدا هیولا نبوده اند و تمام هیولاها هم شکل هیولا نیستند.تعدادی از آن ها هیولا را در وجود خودشان دارند.

خاص بودن،بهترین شیوه متفاوت بودن است.

ترسناک‌ترین خانه‌های تسخیرشده همیشه همان‌هایی هستند که شما در آن‌ها نقش روح را دارید.

کتاب‌ها می‌توانند برای هر‌کسی که آنها را در دست می‌گیرد حکم آینه داشته باشند و مردم همیشه چیزی را که در آینه می‌بینند دوست ندارند.

میگن رود سن تنها رودخونه جهانه که بین دوتا قفسه کتاب در حرکته.

راز‌ها فقط برای مردمی که از وجودشان بی‌خبرند راز هستند و وقتی با دیگری در میان گذاشته می‌شوند به شکل دروغ درمی‌آیند.همان‌طور که کرم‌های ابریشم به پروانه تبدیل می‌شوند،دروغ‌های زیبا هم می‌توانند به دوردست‌ترین نقاط پرواز کنند.

افرادی در زندگی‌ام بوده اند که نباید فقط ترکشان میکردم،بلکه باید به‌سرعت ترکشان میکردم.