بریده‌ کتاب‌های هآرو

بعضی وقت ها موقع ناراحتی چیز هایی رو میبینیم که دلمون میخواد، نه چیز هایی که واقعا وجود داره.

ادم هایی که همیشه بهشون اعتماد داری و بهشون تکیه میکنی، بیشتر از همه ناامیدت میکنن.

بدترین کاری که کسی میتونه در حق یکی دیگه بکنه، اینه که ارزش هویتش رو نصف کنه. همه حق دارن شخصیت مستقل داشته باشن.

بعضی وقت ها ادم مجبوره به یه دلیل درست، کارهای غلط بکنه.

من یه نویسنده ام، داستان مینویسم چون ایمان دارم حقایق دنیا خیلی بیشتر از چیزیه که مردم دوست دارن باور کنن.

اگه همه ی عمر نگران ضربه خوردن باشی، هیچوقت طعم زندگی واقعی رو نمیچشی. نباید از ترس اتفاق های بد اون قدر خودت رو پنهان کنی که راه اتفاق های خوب رو هم به زندگیت ببندی.

خیلی ناعادلانه و غیر واقع بینانه ست که از خودت توقع حل تمام مشکلات دنیا رو داشته باشی.

ظالمانه ترین کاری که میشه در حق کسی کرد، اینه که بزاری تنها غصه بخوره.

درد اگه بیش از حد باشه دیوونه ت میکنه؛ به کسی تبدیلت میکنه که نیستی. بدذاتت میکنه

مردم فقط تا زمانی دوست دارن که ازت یه استفاده ایی ببرن. ولی به محض اینکه چیزی بگی یا کاری کنی که دوست نداشته باشن، همه اون به به و چه چه ها تو قلب هاشون و زبون هاشون میخشکه

ادمای بد تحت شرایط بد زندگی به این راه کشیده میشن، هیچکس بد ذات به دنیا نمیاد

مردم همیشه چیزی رو که دوست دارن به جای حقیقت میپذیرن. نفرت، تهمت و ترس اسون تر از درک و فهمه. هیچکس دنبال حقیقت نیست، همه میخوان فقط خودشونو سرگرم کنن

زن ها موقعی که درگیر ماجراهایی میشوند و یا ناراحت میشوند قدرت بی نهایت زیادی کسب میکنند.

هر کاری که بکنی، نمیتونی همه رو از خودت راضی نگه داری. این سخت ترین درسیه که باید یاد گرفت.

توی شرایطی که به نظر میاد هیچکس قدرتونو نمیدونه، تا وقتی امید در دلتون زنده اس، اوضاع میتونه بهتر بشه.

چه میشد اگه قصه ها حقیقت داشتن. یه نفر چوب جادوییش رو تکون میداد و همه چیز به حالت اولش بر میگشت.

هیچوقت قدرت پول رو به عنوان انگیزه قتل دست کم نگیر.