بریدههای کتاب حنا حنا 1404/5/19 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 204 من آدم بیشعور و بیوجدانی نبودم؛ شاید کافی بود کسی در گوشم نجوا کند (نامرد!) تا آناً به خود بیایم. 0 5 حنا 1404/5/19 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 206 برای گذشتهاش بیش از آن احترام قائل بود که دورش بیندازد. بدان حد از احترام که درست خواهد بود بگوییم او بهخاطر آن تا بدان روز زنده مانده بود. 0 5 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 15 هر عکس در هر لحظه، کدام یک از شخصیتهای چندگانهی ما را ثبت میکند؟ 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 19 میدانید، یک مدتی که میگذرد و آدم زندگی خودش ته میکشد فقط به وساطت زندگی دیگران زندگی میکند. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 25 سیاست هنر حد و مرزهاست. هنر حد و مرز سیاست است. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 72 آدم مرده به جای خودش برنمیگردد، آدم مرده باید به همان زندگی که یک زمانی مال او بوده قناعت کند. آدم مرده با صدقهی خاطره زندگی میکند. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 85 همه از نسلی گیرافتاده میان تقوای گذشته و گناهان اجتنابناپذیر( و پیشبینی شدهی) عصر جدید 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 90 با چه سماجتی از سالخوردگی طفره میرویم و چیزی را که نهتنها اجتنابناپذیر، بلکه آشکار هم هست، یکسر به کناری میرانیم. چقدر دروغ میبافیم تا چیزی را که دیگران به روشنی میبینند انکار کنیم. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 106 فکر میکنم بهترین راه درمان زخم این است که بگوییم علتش چه بوده. البته همه با من موافق نیستند. بعضی عقیده دارند اگر حرف فاجعه را نزنیم دوباره به سراغمان نمیآید. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 118 خوشبختی و کامیابی درست مثل منطق کمیابند؛ اساسی ترین تجربهی بشری شکست و نومیدی است. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 118 هنر معمایی را پیش میکشد اما راهحل این معما خود معمای دیگریست. 0 0 حنا 1404/5/7 برای یک شب عشق امیل زولا 4.1 3 صفحۀ 41 او از همان دوران هر نوع فروغی را در چشمان درشت کودکانهی خود خاموش میکرد؛ و به جای آینههای شفافی که در آن روح دختربچهها به وضوح دیده میشود، دو حفرهی تاریک و ضخیم مثل مرکب داشت که خواندن هرچیزی در آنها ناممکن بود. 0 5 حنا 1404/5/7 برای یک شب عشق امیل زولا 4.1 3 صفحۀ 79 خفتن، همیشه خفتن، چه خوب است آدمی چیزی نداشته باشد که به بیدار ماندن بیرزد. 0 64 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 54 تعبیر رایجی وجود دارد به نام «زخم عذاب وجدان». در مورد من، این زخم خودبهخود در دوران کودکیام ظاهر شد و با گذشت زمان نه تنها خوب نشد، عمیقتر هم شد؛ حالا دیگر به استخوان رسیده. 0 4 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 54 اصطلاح دیگری هم هست به نام«وجدان گناهکار». در تمام زندگیام در این دنیای متعلق به آدمیزاد، به واسطهی چنین وجدانی شکنجه شدهام. 0 3 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 54 اگر با کسی که از نظر جامعه طرد شده به حساب میآید آشنا شوم، بیبروبرگرد نسبت به او احساس علاقه میکنم.احساسی که با شفقتی جانسوز مرا از خودبیخود میکند. 0 4 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 67 آدمهای ضعیف از خوشحالی هراس دارند. لای پنبه هم که باشند، باز به خودشان آسیب میزنند. گاهی حتی شادمانی هم به آنها زخم میزند. 0 2 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 101 حتی از خدا میترسیدم. به عشقش اعتقادی نداشتم، فقط مجازاتش را باور داشتم. 0 2 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 102 اگر همهی داراییات فقط استعداد کافی برای مماشات کردن است، دیر یا زود به خودت هم خیانت خواهی کرد. 0 2 حنا 1404/4/21 سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش هاروکی موراکامی 3.9 77 صفحۀ 289 انگار زندگیِ من سرِ بیست سالگی ایستاده. روزهایی که بعدش آمدند وزن و جِرم نداشتند. 0 5
بریدههای کتاب حنا حنا 1404/5/19 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 204 من آدم بیشعور و بیوجدانی نبودم؛ شاید کافی بود کسی در گوشم نجوا کند (نامرد!) تا آناً به خود بیایم. 0 5 حنا 1404/5/19 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 206 برای گذشتهاش بیش از آن احترام قائل بود که دورش بیندازد. بدان حد از احترام که درست خواهد بود بگوییم او بهخاطر آن تا بدان روز زنده مانده بود. 0 5 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 15 هر عکس در هر لحظه، کدام یک از شخصیتهای چندگانهی ما را ثبت میکند؟ 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 19 میدانید، یک مدتی که میگذرد و آدم زندگی خودش ته میکشد فقط به وساطت زندگی دیگران زندگی میکند. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 25 سیاست هنر حد و مرزهاست. هنر حد و مرز سیاست است. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 72 آدم مرده به جای خودش برنمیگردد، آدم مرده باید به همان زندگی که یک زمانی مال او بوده قناعت کند. آدم مرده با صدقهی خاطره زندگی میکند. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 85 همه از نسلی گیرافتاده میان تقوای گذشته و گناهان اجتنابناپذیر( و پیشبینی شدهی) عصر جدید 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 90 با چه سماجتی از سالخوردگی طفره میرویم و چیزی را که نهتنها اجتنابناپذیر، بلکه آشکار هم هست، یکسر به کناری میرانیم. چقدر دروغ میبافیم تا چیزی را که دیگران به روشنی میبینند انکار کنیم. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 106 فکر میکنم بهترین راه درمان زخم این است که بگوییم علتش چه بوده. البته همه با من موافق نیستند. بعضی عقیده دارند اگر حرف فاجعه را نزنیم دوباره به سراغمان نمیآید. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 118 خوشبختی و کامیابی درست مثل منطق کمیابند؛ اساسی ترین تجربهی بشری شکست و نومیدی است. 0 0 حنا 1404/5/19 کنستانسیا کارلوس فوئنتس 3.7 13 صفحۀ 118 هنر معمایی را پیش میکشد اما راهحل این معما خود معمای دیگریست. 0 0 حنا 1404/5/7 برای یک شب عشق امیل زولا 4.1 3 صفحۀ 41 او از همان دوران هر نوع فروغی را در چشمان درشت کودکانهی خود خاموش میکرد؛ و به جای آینههای شفافی که در آن روح دختربچهها به وضوح دیده میشود، دو حفرهی تاریک و ضخیم مثل مرکب داشت که خواندن هرچیزی در آنها ناممکن بود. 0 5 حنا 1404/5/7 برای یک شب عشق امیل زولا 4.1 3 صفحۀ 79 خفتن، همیشه خفتن، چه خوب است آدمی چیزی نداشته باشد که به بیدار ماندن بیرزد. 0 64 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 54 تعبیر رایجی وجود دارد به نام «زخم عذاب وجدان». در مورد من، این زخم خودبهخود در دوران کودکیام ظاهر شد و با گذشت زمان نه تنها خوب نشد، عمیقتر هم شد؛ حالا دیگر به استخوان رسیده. 0 4 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 54 اصطلاح دیگری هم هست به نام«وجدان گناهکار». در تمام زندگیام در این دنیای متعلق به آدمیزاد، به واسطهی چنین وجدانی شکنجه شدهام. 0 3 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 54 اگر با کسی که از نظر جامعه طرد شده به حساب میآید آشنا شوم، بیبروبرگرد نسبت به او احساس علاقه میکنم.احساسی که با شفقتی جانسوز مرا از خودبیخود میکند. 0 4 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 67 آدمهای ضعیف از خوشحالی هراس دارند. لای پنبه هم که باشند، باز به خودشان آسیب میزنند. گاهی حتی شادمانی هم به آنها زخم میزند. 0 2 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 101 حتی از خدا میترسیدم. به عشقش اعتقادی نداشتم، فقط مجازاتش را باور داشتم. 0 2 حنا 1404/5/1 نآدمیزاد اوسامو دازای 4.0 0 صفحۀ 102 اگر همهی داراییات فقط استعداد کافی برای مماشات کردن است، دیر یا زود به خودت هم خیانت خواهی کرد. 0 2 حنا 1404/4/21 سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش هاروکی موراکامی 3.9 77 صفحۀ 289 انگار زندگیِ من سرِ بیست سالگی ایستاده. روزهایی که بعدش آمدند وزن و جِرم نداشتند. 0 5