بریدهای از کتاب برای یک شب عشق اثر امیل زولا
1404/5/7
صفحۀ 41
او از همان دوران هر نوع فروغی را در چشمان درشت کودکانهی خود خاموش میکرد؛ و به جای آینههای شفافی که در آن روح دختربچهها به وضوح دیده میشود، دو حفرهی تاریک و ضخیم مثل مرکب داشت که خواندن هرچیزی در آنها ناممکن بود.
او از همان دوران هر نوع فروغی را در چشمان درشت کودکانهی خود خاموش میکرد؛ و به جای آینههای شفافی که در آن روح دختربچهها به وضوح دیده میشود، دو حفرهی تاریک و ضخیم مثل مرکب داشت که خواندن هرچیزی در آنها ناممکن بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.