بریده‌های کتاب autumngirl

ترس از رنج از خود رنج عذاب آور تر است ..

گاهی قلبش مدت طولانی داستان های فراق و غم و غربت را تعریف می‌کرد و لحظاتی دیگر با چیزی مثل طلوع خورشید ، شادمان می‌شد و باعث می‌شد تا جوان پنهانی گریه کند ..

برای یادگیری فقط یک راه وجود دارد و آن عمل کردن است .

انسان ها بیشتر به فکر بازگشت هستند تا رفتن 🌿

- شاید ، شاید هم دلم می‌خواهد آینده را بدانم تا برای آنچه قرار است اتفاق بیفتد خود را آماده کنم. - خوب اگر اتفاقات خیری باشند غافلگیری توسط آنها بسیار خوشایند است و اگر شر باشند از مدت ها قبل از رخ دادنشان در رنج و عذابی ..

شاید خداوند صحرا را آفریده تا نظاره گر لبخند انسان به شوق دیدن نخلستان ها باشد 🌴

سعی میکرد این لحظه را با درس های گذشته و رویاهای آینده گره بزند 🪴

زندگی یک جشن بزرگ است که باید در لحظه زیست ، فقط در همان لحظه 🌱

چون آنها به من اعتماد دارند ، دیگر به غریزه خود توجهی نمی‌کنند ...

بر روی این کره‌ی خاکی حقیقتی بزرگ وجود دارد . هرکس که باشی یا هرکاری که انجام می‌دهی ، وقتی واقعا از صمیم قلب چیزی را بخواهی ، آنگاه این خواسته ی تو از روح جهان سرچشمه می‌گیرد و تو مامور انجام آن بر روی زمین می‌شوی .

درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانی است ..

در چشم های من دقیق تر نگاه کن ، جز تو هیچ چیزی در آن نیست ..

چرا انقدر شتاب می‌کنی؟ بعضی یک عمر زجر می‌کشند و میوه عمر خود را در پیری می‌چینند ..

- آخر از من چه ساخته است؟ + اوه ، همه چیز ..

ملا شدن چه آسان ، آدم شدن چه مشکل ..

گاهی آدم نادانسته دنبال چیزی میرود ، وقتی آن را پیداش نمی‌کند، اصلا خود را گمشده احساس می‌کند ..

این لبخند از شادی نیست ، این لبخند نمی‌رساند که از زندگی برخوردار می‌شده ، این لبخند از فرط تاثر است مثل این که استاد می‌خواست بگوید چه شیرین است چه شیرین می‌تواند باشد افسوس که ما تلخی آنرا می‌چشیم ..

چطور می‌شد آقا رجب را قانع کرد . او باور نمی‌کرد ، آقایش را مجسمه پرهیزکاری و پاکدلی می‌دانست و عقیده داشت که ارتکاب هر آنچه به نظرش خلاف دین و درستی بود از عهده اربابش بر نمی‌آید ، آقا رجب آقایی برای خودش ساخته بود و هیچ ممکن نیست واقعیت زندگی استاد را از این مرد دراورد ...

گنجشک کوچک نو پروبالی که از سینه‌اش برخاسته بود ، روی شانه‌ عزیزپیر نشست ...

هیچ کس برای خودش زندگی نمی‌کند ، همین طور که هیچ وقت ابر ، به خودش نمی‌بارد .