بریدههای کتاب Atena Safaei Atena Safaei 1403/6/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 217 صفحۀ 74 «یه چیزی کشف کردم که از بغل بهتره.» پسرک گفت:«خالی نبند.» موس کور جواب داد:«راست میگم.» «خب، چیه؟» «بغل. موندگاریش بیشتره.» 0 0 Atena Safaei 1403/6/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 217 صفحۀ 67 پسرک پرسید:« شجاعانهترین حرفی که تا حالا زدهای چی بوده؟» اسب گفت:«کمک.» 0 1 Atena Safaei 1402/9/1 مزایای منزوی بودن استیون چباسکی 3.8 42 صفحۀ 210 حتی اگه ما قدرت انتخاب اینو نداشته باشیم که از کجا اومدیم، باز میتونیم انتخاب کنیم که به کجا بریم... 0 6 Atena Safaei 1402/8/28 مزایای منزوی بودن استیون چباسکی 3.8 42 صفحۀ 151 اوضاع عوض میشه. دوست ها از هم جدا میشن و زندگی برای هیچکس نمیایسته. 0 3 Atena Safaei 1402/8/13 دونده هزارتو؛ کد تب جلد 5 جیمز دشنر 0.4 19 صفحۀ 19 قبلا من اینقدر ها هم عوضی نبودم .باور کن.جهان،آدم هایی که براشون کار میکردم...همه ی اینا دست به دست هم دادن تا قلبم به یه تیکه زغال سیاه تبدیل شه. 0 12 Atena Safaei 1402/8/12 دونده هزارتو؛ کد تب جلد 5 جیمز دشنر 0.4 19 صفحۀ 382 توماس پرسید:« دلت برام تنگ میشه، درسته؟» انتظار داشت که لبخندی بزند، اما این کار را نکرد. «مقاومت نکن، توماس.همه چیز در نهایت به خوبی و خوشی تموم میشه.» سرش گیج میرفت.«منظورت چیه؟» غمگینانه به چشم هایش خیره شد.«این توانایی بی حد و حصرت در اعتماد کردن به دیگران همیشه من رو تحت تاثیر قرار داده.»توماس چهره اش را تار میدید. «واقعا متاسفم که بار ها و بارها ازش سو استفاده کردم.من همیشه فقط اون کاری رو که لازم بوده انجام دادم...» 0 11
بریدههای کتاب Atena Safaei Atena Safaei 1403/6/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 217 صفحۀ 74 «یه چیزی کشف کردم که از بغل بهتره.» پسرک گفت:«خالی نبند.» موس کور جواب داد:«راست میگم.» «خب، چیه؟» «بغل. موندگاریش بیشتره.» 0 0 Atena Safaei 1403/6/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 217 صفحۀ 67 پسرک پرسید:« شجاعانهترین حرفی که تا حالا زدهای چی بوده؟» اسب گفت:«کمک.» 0 1 Atena Safaei 1402/9/1 مزایای منزوی بودن استیون چباسکی 3.8 42 صفحۀ 210 حتی اگه ما قدرت انتخاب اینو نداشته باشیم که از کجا اومدیم، باز میتونیم انتخاب کنیم که به کجا بریم... 0 6 Atena Safaei 1402/8/28 مزایای منزوی بودن استیون چباسکی 3.8 42 صفحۀ 151 اوضاع عوض میشه. دوست ها از هم جدا میشن و زندگی برای هیچکس نمیایسته. 0 3 Atena Safaei 1402/8/13 دونده هزارتو؛ کد تب جلد 5 جیمز دشنر 0.4 19 صفحۀ 19 قبلا من اینقدر ها هم عوضی نبودم .باور کن.جهان،آدم هایی که براشون کار میکردم...همه ی اینا دست به دست هم دادن تا قلبم به یه تیکه زغال سیاه تبدیل شه. 0 12 Atena Safaei 1402/8/12 دونده هزارتو؛ کد تب جلد 5 جیمز دشنر 0.4 19 صفحۀ 382 توماس پرسید:« دلت برام تنگ میشه، درسته؟» انتظار داشت که لبخندی بزند، اما این کار را نکرد. «مقاومت نکن، توماس.همه چیز در نهایت به خوبی و خوشی تموم میشه.» سرش گیج میرفت.«منظورت چیه؟» غمگینانه به چشم هایش خیره شد.«این توانایی بی حد و حصرت در اعتماد کردن به دیگران همیشه من رو تحت تاثیر قرار داده.»توماس چهره اش را تار میدید. «واقعا متاسفم که بار ها و بارها ازش سو استفاده کردم.من همیشه فقط اون کاری رو که لازم بوده انجام دادم...» 0 11