من با این مجموعه زندگی کردم و الان که تموم شده احساس می کنم یه چیزی برای همیشه از دست دادم!
تا آخر عمرم مجموعه موردعلاقم تغییر نمی کنه!
ازشون ممنونم که زندگی جدیدی برام ساختن...
نمی دونم چی بگم ولی یه تیکه از قلبم پیش این مجموعه جا می مونه...
افتخار می کنم که یه شنکم!
        

          بعد از جلد اول، این جلد جلد مورد علاقم توی مجموعست و خوندنش باعث شد مجموعه دونده هزارتو بشه یکی از موردعلاقه هام. پلات توئیست آخرش مغزمو منفجر کرد ک به خیلی از سوالای بی پاسخم رسیدم. بشدت پیشنهاد میشه :)
        

          حدود یک ماه پیش کتاب پنجم از مجموعه دونده هزارتو رو تموم کردم و جدا منو عاشق این مجموعه کرد:)
چون حقیقتا تا اواخر جلد چهارم خیلی دوستش نداشتم...نمیدونم!شاید بخاطر ژانرش بود.
فکر میکنم برای اولین کتاب علمی-تخیلی یه مقدار سنگین بود..
ولی قلم آقا جمیز فوق‌العاده بود...شخصیت پردازی قوی‌‌ش رو به هیچ وجه نمیشه نادیده گرفت.
اگه از این مجموعه اونقدر راضی نبودم(به جز جلد پنجم)قطعا مشکل از خودم بوده...
همیننن🫂
        

          و بله این مجموعه ی زیبا و به یاد موندنی تموم شد
خلاصه بخوام بگم 
توی سه جلد اول با بچها توی هزارتو زندگی کردم فرار کردم  گریه کردم و استرس کشیدم 
توی جلد چهار با چهار تا از آدمایی آشنا شدم که واقعا عاشقشون شدم
و توی جلد پنج رکب خوردم 
تمام چیز هایی که نمیدونستم برام روشن شد 
و بزرگترین رکب زندگیم رو خوردم هیچ وقت هیچ وقت فکر نمیکردم اینطوری بشه 
و این کتاب زیبا و به یاد موندنی منو توی شوکی که فرو رفتم تنها گذاشت 
تا ابد این مجموعه، مجموعه ی مورد علاقم میمونه 
و در آخر با این مجموعه ی قشنگ و قلم خوب نویسنده خداحافظی میکنم 
خداحافظ، بخشی از زندگیم


        

          بدون شک قشنگترین کتاب مجموعه کد تب است:))
چه چیزی لذت بخش تر از این که دوباره میتوانم با بچه‌های بیشه وقت بگذرانم..حتی با نسخه‌ی کودکیشان!
        

          جا داره بگم:« غمگینم و با هیچکسم میل سخن نیست.»
تموم کردن این کتاب یکی از بزرگترین کابوس‌هام بود. فصل اول تا سوم زیاد برام جالب نبود چون فیلمش رو دیده بودم. پس پیشنهاد می‌کنم اول کتاب رو بخونید و اگه دوست داشتید بعدش فیلمو ببینید. اما فصل چهارم و پنجم عالی بودن و مطمئنا اگه فصل اول تا سوم فیلمش رو نمی‌دیدم ،کل مجموعه برام لذت بخش میشد. در طول یکماه که این مجموعه رو میخوندم با بیشه نشین ها زندگی کردم، خندیدم، گریه کردم، حرص خوردم. باورش سخته که دیگه قرار نیست کتاب جدیدی از این مجموعه رو بخونم این مجموعه از اون کتاب های بود که  میتونم تا آخر عمرم با خاطراتش زندگی کنم. با توماس و گروه کوچکش،بیشه نشین ها ،دکتر پژ و کل مجموعه شرارت.(البته که هنوز هم از دکتر پژ و ترزا عصبانیم)

        

          به‌شخصه‌میگویم‌که‌این‌بهترین‌جلد‌از‌مجموعه‌ی‌دونده‌ی‌هزارتو‌بود؛
چرا‌؟خب‌؛قاعدتا‌همگی‌دوست‌دارن‌‌برای‌اخرین‌بار‌هم‌که‌شده‌تمام‌شخصیت‌ها،کسانی‌که‌با‌ان‌ها‌زندگی‌کردند‌و‌کنارش‌بودند‌یا‌به‌عبارتی‌بچه‌های‌بیشه‌رو‌کنار‌هم‌ببینن.
توی‌این‌جلد‌بیشتر‌با‌بچه‌ها‌اشنا‌شدم‌و‌از‌درد‌و‌رنج‌هایی‌که‌کشیده‌بودند‌با‌خبر‌شدم‌و‌در‌اخر‌به‌یک‌موضوع‌پی‌بردم؛
<شرارت‌خوب‌نیست|divil is not good>
چیزی‌که‌در‌تمام‌این‌مدت‌توماس‌بهش‌باور‌داشت؛
        

          واااااااای چرا اخرش اینجوری شد 
همونطور که پشت کتاب نوشته"اکنون پای رمز و راز هایی در میان است، پای دروغ هایی..."
واقعا همینه اگه تا سه اش رو خوندید نباید پنج اش رو از دست بدین حتی اگه شده چهارش رو نخونید
        

          جلد پنج هم از  این مجموعه هم به پایان رسید کاش میتوانستم این مجموعه را بارها و بارها بخوانم
 بهتراز این روند داستانی و شخصیت پردازی  را تا به حال در کتاب دیگری نیافتم!
بهترین کتاب برای علاقه مندان به ژانر علمی تخیلی!

        

          پایانی جالب بود باعث شد من حیرت زده بشم
اما مثل همیشه جالب و جذاب😍😍🤩🤩
        

          این کتاب مرا باری دیگر با خود به بیشه برد ، جایی که بچه هایم بودند، جایی که همه‌ی بیشه نشین ها کنار هم بودند .
این کتاب شاید پایان دونده هزارتو باشد اما خاطراتشان هنوز در قلب ها باقیست. 
در این کتاب به من شانسی داده شد تا باری دیگر این بچه ها را ببینم و اینبار با بچگیشان آشنا شوم و از زمان کودکی با آن ها هم پیرو شوم . و این است خوشبختی این است حسی که تو را شادمان می‌کند .
        

          آخرین جلد کتاب هم از ۵ جلد تمام شد... کتاب فوق‌العاده که هرگز فراموش نمیکنم. و واقا با خوندنش گاهی غمگین،گاهی هیجانی،و گاهی خوشحال شدم.خلاصه عالی بود🫠:)