بریدههای کتاب ارغوان حسینی ارغوان حسینی 1404/5/8 پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت سوندبرگ اینگلمان 3.2 10 صفحۀ 375 شن کش دلداری اش داده و گفته بود :« هیچی عزیزم، اما زندگی واقعی هم همین طوره.کسایی که هیچی نمیدونن برای اونهایی که خیلی میدونن تصمیم گیری می کنن.» 0 5 ارغوان حسینی 1404/5/1 اگنس گری آن برونته 3.1 30 صفحۀ 143 مانند همه اعضای بدن ما ، قلب هم قدرتی ذاتی دارد که از آن دربرابر فشار های خارجی محافظت می کنند . هر بادی که آن را بلرزاند باعث مقاومت بیشتر آن در برابر باد ها و طوفان های بعدی می شود . 0 0 ارغوان حسینی 1404/4/7 آبنبات هل دار مهرداد صدقی 4.4 319 صفحۀ 335 گوسفند تا لحظه قبل از سربریدن لابد با خودش فکر می کرد آدم ها چقدر خوب اند و برایش احترام قائل اند که او را به ماشین سواری می برند ، هی به او تعارف می کنند علف بخورد و اجازه می دهند توی کاسه شان آب بنوشد . 0 2 ارغوان حسینی 1404/4/5 شور زندگی اروینگ استون 4.5 45 صفحۀ 64 « ببین ونسان ، هیچ وقت در مورد هیچ چیز نمی تونی کاملا مطمئن باشی ، فقط باید شجاعتشو داشته باشی تا اون کاری رو که فکر می کنی درسته انجام بدی . ممکنه بعدها بفهمی که اشتباه کردی ولی لااقل آنچه را فکر میکردی درسته انجام دادی و این مهمه . ما باید طبق استدلال خودمون عمل کنیم و بعد ارزشیابی نهایی رو به عهده خداوند بگذاریم . » 0 0 ارغوان حسینی 1404/4/5 بابا لنگ دراز جین وبستر 4.3 32 صفحۀ 192 خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست ، مهم این است که آدم بتواند با چیز های کوچک خیلی خوش باشد . بابا جون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد . 0 0 ارغوان حسینی 1404/4/3 در جستجوی مولانا نهال تجدد 3.6 7 صفحۀ 282 « حبیب ، هیچ آینه ای هرگز دوباره آهن نشده ، هیچ نانی هرگز دوباره گندم نشده ، هیچ انگوری دوباره غوره نشده ، هیچ میوه رسیده ای دوباره نارس نشده ، پخته شو تا به حالی بدتر تغییر نیابی . از خود رها شو تا به حجتی از نور بدل شوی . بندگی را وابنه تا سلطان شوی.» 0 1 ارغوان حسینی 1404/4/3 در جستجوی مولانا نهال تجدد 3.6 7 صفحۀ 190 « هر نعمتی که آرزو می کنیم با رنج و اندوهی همراه است ، اما آن را نمی بینم . گویی در دامی هستیم که دانه هایش را می بینیم و خود آن را نمی بینیم. ما تنها گرفتار یک دامیم ، اما در حالی که حسرت دانه های دیگر را می خوریم ، گمان نمی کنیم که این دانه ها دامی را پوشانده باشند . » 0 3 ارغوان حسینی 1402/4/8 سال بلوا عباس معروفی 4.2 213 صفحۀ 161 مگس های بی جان آخر فصل را توی هوا می گرفت و می برد بیرون ،ولشان می کرد. گفتم:«چرا نمی کشیشان،این همه به خودت زحمت می دهی ؟» «خوشیمان را به رنج دیگران نمی خریم .»و به پاک کردن شیشه های پنجره مشغول شد. 0 6
بریدههای کتاب ارغوان حسینی ارغوان حسینی 1404/5/8 پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت سوندبرگ اینگلمان 3.2 10 صفحۀ 375 شن کش دلداری اش داده و گفته بود :« هیچی عزیزم، اما زندگی واقعی هم همین طوره.کسایی که هیچی نمیدونن برای اونهایی که خیلی میدونن تصمیم گیری می کنن.» 0 5 ارغوان حسینی 1404/5/1 اگنس گری آن برونته 3.1 30 صفحۀ 143 مانند همه اعضای بدن ما ، قلب هم قدرتی ذاتی دارد که از آن دربرابر فشار های خارجی محافظت می کنند . هر بادی که آن را بلرزاند باعث مقاومت بیشتر آن در برابر باد ها و طوفان های بعدی می شود . 0 0 ارغوان حسینی 1404/4/7 آبنبات هل دار مهرداد صدقی 4.4 319 صفحۀ 335 گوسفند تا لحظه قبل از سربریدن لابد با خودش فکر می کرد آدم ها چقدر خوب اند و برایش احترام قائل اند که او را به ماشین سواری می برند ، هی به او تعارف می کنند علف بخورد و اجازه می دهند توی کاسه شان آب بنوشد . 0 2 ارغوان حسینی 1404/4/5 شور زندگی اروینگ استون 4.5 45 صفحۀ 64 « ببین ونسان ، هیچ وقت در مورد هیچ چیز نمی تونی کاملا مطمئن باشی ، فقط باید شجاعتشو داشته باشی تا اون کاری رو که فکر می کنی درسته انجام بدی . ممکنه بعدها بفهمی که اشتباه کردی ولی لااقل آنچه را فکر میکردی درسته انجام دادی و این مهمه . ما باید طبق استدلال خودمون عمل کنیم و بعد ارزشیابی نهایی رو به عهده خداوند بگذاریم . » 0 0 ارغوان حسینی 1404/4/5 بابا لنگ دراز جین وبستر 4.3 32 صفحۀ 192 خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست ، مهم این است که آدم بتواند با چیز های کوچک خیلی خوش باشد . بابا جون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد . 0 0 ارغوان حسینی 1404/4/3 در جستجوی مولانا نهال تجدد 3.6 7 صفحۀ 282 « حبیب ، هیچ آینه ای هرگز دوباره آهن نشده ، هیچ نانی هرگز دوباره گندم نشده ، هیچ انگوری دوباره غوره نشده ، هیچ میوه رسیده ای دوباره نارس نشده ، پخته شو تا به حالی بدتر تغییر نیابی . از خود رها شو تا به حجتی از نور بدل شوی . بندگی را وابنه تا سلطان شوی.» 0 1 ارغوان حسینی 1404/4/3 در جستجوی مولانا نهال تجدد 3.6 7 صفحۀ 190 « هر نعمتی که آرزو می کنیم با رنج و اندوهی همراه است ، اما آن را نمی بینم . گویی در دامی هستیم که دانه هایش را می بینیم و خود آن را نمی بینیم. ما تنها گرفتار یک دامیم ، اما در حالی که حسرت دانه های دیگر را می خوریم ، گمان نمی کنیم که این دانه ها دامی را پوشانده باشند . » 0 3 ارغوان حسینی 1402/4/8 سال بلوا عباس معروفی 4.2 213 صفحۀ 161 مگس های بی جان آخر فصل را توی هوا می گرفت و می برد بیرون ،ولشان می کرد. گفتم:«چرا نمی کشیشان،این همه به خودت زحمت می دهی ؟» «خوشیمان را به رنج دیگران نمی خریم .»و به پاک کردن شیشه های پنجره مشغول شد. 0 6