بریده کتابهای ابوالفضل فلاح ابوالفضل فلاح دیروز پس فردا آلان فولسوم 0.0 صفحۀ 44 کارآگاه مک وی فنجان قهوهاش را از روی میز برداشت و از پنجره نگاهی به بیرون انداخت. آن طرف خیابان هتل دیگری به چشم می خورد. اغلب پنجره ها بجز یک پنجره تاریک بود.نور ضعیفی از آن پنجره بع بیرون می تابید. اتاق روشن در طبقه چهارم قرار داشت شاید یک نفر در حال مطالعه ، و یا در خواب بود و یادش رفته بود که چراغ را خاموش کند. شاید هم جسدی در اتاق در انتظار اکتشاف و رسیدن کارآگاه است! اینها برداشت یک کارآگاه از یک اتاق روشن در چنان ساعتی از شب است. 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/8/19 تله شادمانی (مصور): دست از تقلا کردن بردار و زندگی کن بو آیس بت 4.0 2 صفحۀ 195 خدایا، شجاعتی ده تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، و بینشی که تفاوت این دو را بدانم. 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/8/19 تله شادمانی (مصور): دست از تقلا کردن بردار و زندگی کن بو آیس بت 4.0 2 صفحۀ 175 شما میتوانید با زیستن با ارزشهایتان در اینجا و اکنون،برای زندگیتان معنایی پیدا کنید یا با تمرکز دائم بر اهدافی که که هنوز به دست نیاوردهاید، زندگیتان را عذابآور کنید. بیاد داشته باشید اگر همیشه فقط بر رسیدن به اهدافتان تمرکز داشته باشید، هیچگاه از آنچه در مسیر زندگی وجود دارد و میتوانید از آن بهره ببرید لذت نخواهی برد؛ در صورتیکه اهداف شما پایان ناپذیرند! 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/7/7 کارمیلا جوزف شریدن لی فانو 3.0 18 صفحۀ 42 "عزیزترینم! قلب کوچکت جریحه دار شده؛ فکر نکن بی رحمم چون از قانون عدول ناپذیر قوت و ضعف خود پیروی میکنم؛ اگر قلب عزیزت زخمی شده از قلب وحشی من نیز همراه قلب تو خون میریزد در خلسه ی حقارتی بی اندازه ام با زندگی گرم توست که زندگی میکنم و تو با مرگی دلپذیر در زندگی من خواهی مرد. کاری از دست من برنمی آید؛ همان طور که به تو نزدیک میشوم تو به نوبه ی خود به دیگران نزدیک خواهی شد و خلسه ی این بی رحمی را خواهی آموخت که با تمام این اوصاف، خود عشق است؛ پس تا مدتی نخواه چیزی بیشتر درباره ی من و یا وابستگانم بدانی بلکه با تمام روحیه ی عاشقانه ات به من اعتماد کن." 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/6/24 سیذارتا هرمان هسه 3.6 26 صفحۀ 85 آموختم چگونه پول و خواسته انباشته کنم و آموختم چگونه خواهش های تن را بر انگیزم. بایست سالها چنان میگذرانیدم تا نیروی اندیشیدن را از دست بدهم مگر راست نیست که آهسته و با کجروی های بسیار از مردی به کودکی گرویده ام؟ از مردی اندیشمند به مردی چون دیگر مردمان. اما شگفت راهی بود! باید بسی نادانی می آزمودم و بزه کاری! تا باز کودک شوم و از نو آغاز کنم. 0 3
بریده کتابهای ابوالفضل فلاح ابوالفضل فلاح دیروز پس فردا آلان فولسوم 0.0 صفحۀ 44 کارآگاه مک وی فنجان قهوهاش را از روی میز برداشت و از پنجره نگاهی به بیرون انداخت. آن طرف خیابان هتل دیگری به چشم می خورد. اغلب پنجره ها بجز یک پنجره تاریک بود.نور ضعیفی از آن پنجره بع بیرون می تابید. اتاق روشن در طبقه چهارم قرار داشت شاید یک نفر در حال مطالعه ، و یا در خواب بود و یادش رفته بود که چراغ را خاموش کند. شاید هم جسدی در اتاق در انتظار اکتشاف و رسیدن کارآگاه است! اینها برداشت یک کارآگاه از یک اتاق روشن در چنان ساعتی از شب است. 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/8/19 تله شادمانی (مصور): دست از تقلا کردن بردار و زندگی کن بو آیس بت 4.0 2 صفحۀ 195 خدایا، شجاعتی ده تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، و بینشی که تفاوت این دو را بدانم. 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/8/19 تله شادمانی (مصور): دست از تقلا کردن بردار و زندگی کن بو آیس بت 4.0 2 صفحۀ 175 شما میتوانید با زیستن با ارزشهایتان در اینجا و اکنون،برای زندگیتان معنایی پیدا کنید یا با تمرکز دائم بر اهدافی که که هنوز به دست نیاوردهاید، زندگیتان را عذابآور کنید. بیاد داشته باشید اگر همیشه فقط بر رسیدن به اهدافتان تمرکز داشته باشید، هیچگاه از آنچه در مسیر زندگی وجود دارد و میتوانید از آن بهره ببرید لذت نخواهی برد؛ در صورتیکه اهداف شما پایان ناپذیرند! 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/7/7 کارمیلا جوزف شریدن لی فانو 3.0 18 صفحۀ 42 "عزیزترینم! قلب کوچکت جریحه دار شده؛ فکر نکن بی رحمم چون از قانون عدول ناپذیر قوت و ضعف خود پیروی میکنم؛ اگر قلب عزیزت زخمی شده از قلب وحشی من نیز همراه قلب تو خون میریزد در خلسه ی حقارتی بی اندازه ام با زندگی گرم توست که زندگی میکنم و تو با مرگی دلپذیر در زندگی من خواهی مرد. کاری از دست من برنمی آید؛ همان طور که به تو نزدیک میشوم تو به نوبه ی خود به دیگران نزدیک خواهی شد و خلسه ی این بی رحمی را خواهی آموخت که با تمام این اوصاف، خود عشق است؛ پس تا مدتی نخواه چیزی بیشتر درباره ی من و یا وابستگانم بدانی بلکه با تمام روحیه ی عاشقانه ات به من اعتماد کن." 0 0 ابوالفضل فلاح 1403/6/24 سیذارتا هرمان هسه 3.6 26 صفحۀ 85 آموختم چگونه پول و خواسته انباشته کنم و آموختم چگونه خواهش های تن را بر انگیزم. بایست سالها چنان میگذرانیدم تا نیروی اندیشیدن را از دست بدهم مگر راست نیست که آهسته و با کجروی های بسیار از مردی به کودکی گرویده ام؟ از مردی اندیشمند به مردی چون دیگر مردمان. اما شگفت راهی بود! باید بسی نادانی می آزمودم و بزه کاری! تا باز کودک شوم و از نو آغاز کنم. 0 3