بریدههای کتاب زَهْــــراٰ نوروزی زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/22 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 127 سجده ی بیفراز یعنی افتادن و دیگر برنخاستن؛ یعنی مرگ! 0 16 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/22 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 152 دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است، که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است؛ تا ساکت است، مورد تعظیم و تبجیل است؛ اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نه تنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب میشود.این نشانه ی یک جامعه مرده است؛ ولی یک جامعه ی زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند، نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن، با خبرترند نه بیخبرتر. 1 8 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/11 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 62 بر خلاف بعضی ها که موتور انقلابیشان را تا بهمن ۵۷ کوک کردند، بعد از پیروزی انقلاب، خیال کردند به مقصد رسیدهاند.نشستند سر سفره و خیلی زود فربه و سنگین شدند.دیگر نتوانستند حرکت کنند، چه رسد به پرواز! انقلاب، پرواز کرد و آنها جا ماندند! 0 13 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/11 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 62 از لفظ تبعید پیدا است؛ این حرکت، افق بعیدی پیش رو دارد. بعید، دست نایافتنی است، امّا برای کسی که در مبدأ مانده، نه برای کسی که رو به سوی مقصد دارد و در نوک کاروانِ حرکت، واقع است؛ نه برای کسی که حمله دار است و همواره بعید ها را قریب میکند. 0 9 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/9 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 16 وقتی حالات روحیام را با موضوع تحقیقم پیوند میزنم، به خود میگویم وقتی پدر یک طفل بودن، این همه سخت است، پدر امت بودن، چگونه است؟! 0 13 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/9 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 36 مردم نیاز به بیداری داشتند.بیداری را نمیشد خواب کرد.جنس بیداری از فریاد است.سکوتِ بیداری سر و صدا است. 0 16 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/19 هیچ ملاقاتی تصادفی نیست هاکان منگوچ 3.5 9 صفحۀ 195 انسان بخاطر هر کس تغییر کند؛ نهایتا از او دورتر میشود. 1 5 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/19 هیچ ملاقاتی تصادفی نیست هاکان منگوچ 3.5 9 صفحۀ 182 تا خدا چه قسمت کرده باشد، که هر چه خدا قسمت کند خوش است. 2 8 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/12 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.5 26 صفحۀ 44 تنها راه رسیدن در یک کلمه خلاصه میشود؛"اطاعت و تسلیم" 0 9 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/10/19 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 95 صفحۀ 140 این خود ما هستیم که با سکوت، لبخند،حرف زدن یا نزدن، مشخص میکنیم آدم ها میتوانند تا چه اندازه به ما نزدیک شوند. 0 5 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/6/11 تندتر از عقربه ها حرکت کن بهزاد دانشگر 4.5 69 صفحۀ 278 ولی شعار من میگوید مهم ترین سرمایه خود تویی، خدای توست، خدایی که در حال تربیت توست. 0 8 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/6/11 تندتر از عقربه ها حرکت کن بهزاد دانشگر 4.5 69 صفحۀ 302 از یک جایی به بعد این شعار رزمنده های دوران جنگ برایم خیلی جدی شد، "ما مأمور به انجام وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه" 0 10 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/5/29 بفرمایید بهشت محدثه سادات طباطبایی 3.8 6 صفحۀ 7 این ترس رو همه ما آدما وقتی میخواهیم به کسی کمک کنیم داریم.این ترس رو شیطون میندازه تو دلمون، وگرنه خدا خودش گفته اگه صدقه بدیم ده برابرشو بهمون برمیگردونه... 0 7 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/5/7 تاوان عاشقی محمدعلی جعفری 4.0 90 صفحۀ 148 زیر لب خواندم " وطن، روز را آغاز کن.محبوب من آواز روز را دوست دارد." 0 4 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/5/6 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.6 198 صفحۀ 123 اگر بی مراقبت مشغول به ذکر و فکر بشود، بی فایده خواهد بود،اگر چه حال هم بیاورد؛ چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد. گول حالی را که ذکر بیاورد، بی مراقبه نباید خورد 0 4
بریدههای کتاب زَهْــــراٰ نوروزی زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/22 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 127 سجده ی بیفراز یعنی افتادن و دیگر برنخاستن؛ یعنی مرگ! 0 16 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/22 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 152 دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است، که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است؛ تا ساکت است، مورد تعظیم و تبجیل است؛ اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نه تنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب میشود.این نشانه ی یک جامعه مرده است؛ ولی یک جامعه ی زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند، نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن، با خبرترند نه بیخبرتر. 1 8 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/11 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 62 بر خلاف بعضی ها که موتور انقلابیشان را تا بهمن ۵۷ کوک کردند، بعد از پیروزی انقلاب، خیال کردند به مقصد رسیدهاند.نشستند سر سفره و خیلی زود فربه و سنگین شدند.دیگر نتوانستند حرکت کنند، چه رسد به پرواز! انقلاب، پرواز کرد و آنها جا ماندند! 0 13 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/11 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 62 از لفظ تبعید پیدا است؛ این حرکت، افق بعیدی پیش رو دارد. بعید، دست نایافتنی است، امّا برای کسی که در مبدأ مانده، نه برای کسی که رو به سوی مقصد دارد و در نوک کاروانِ حرکت، واقع است؛ نه برای کسی که حمله دار است و همواره بعید ها را قریب میکند. 0 9 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/9 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 16 وقتی حالات روحیام را با موضوع تحقیقم پیوند میزنم، به خود میگویم وقتی پدر یک طفل بودن، این همه سخت است، پدر امت بودن، چگونه است؟! 0 13 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/3/9 آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید رحیم مخدومی 4.1 15 صفحۀ 36 مردم نیاز به بیداری داشتند.بیداری را نمیشد خواب کرد.جنس بیداری از فریاد است.سکوتِ بیداری سر و صدا است. 0 16 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/19 هیچ ملاقاتی تصادفی نیست هاکان منگوچ 3.5 9 صفحۀ 195 انسان بخاطر هر کس تغییر کند؛ نهایتا از او دورتر میشود. 1 5 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/19 هیچ ملاقاتی تصادفی نیست هاکان منگوچ 3.5 9 صفحۀ 182 تا خدا چه قسمت کرده باشد، که هر چه خدا قسمت کند خوش است. 2 8 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/12 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.5 26 صفحۀ 44 تنها راه رسیدن در یک کلمه خلاصه میشود؛"اطاعت و تسلیم" 0 9 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/10/19 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 95 صفحۀ 140 این خود ما هستیم که با سکوت، لبخند،حرف زدن یا نزدن، مشخص میکنیم آدم ها میتوانند تا چه اندازه به ما نزدیک شوند. 0 5 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/6/11 تندتر از عقربه ها حرکت کن بهزاد دانشگر 4.5 69 صفحۀ 278 ولی شعار من میگوید مهم ترین سرمایه خود تویی، خدای توست، خدایی که در حال تربیت توست. 0 8 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/6/11 تندتر از عقربه ها حرکت کن بهزاد دانشگر 4.5 69 صفحۀ 302 از یک جایی به بعد این شعار رزمنده های دوران جنگ برایم خیلی جدی شد، "ما مأمور به انجام وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه" 0 10 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/5/29 بفرمایید بهشت محدثه سادات طباطبایی 3.8 6 صفحۀ 7 این ترس رو همه ما آدما وقتی میخواهیم به کسی کمک کنیم داریم.این ترس رو شیطون میندازه تو دلمون، وگرنه خدا خودش گفته اگه صدقه بدیم ده برابرشو بهمون برمیگردونه... 0 7 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/5/7 تاوان عاشقی محمدعلی جعفری 4.0 90 صفحۀ 148 زیر لب خواندم " وطن، روز را آغاز کن.محبوب من آواز روز را دوست دارد." 0 4 زَهْــــراٰ نوروزی 1403/5/6 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.6 198 صفحۀ 123 اگر بی مراقبت مشغول به ذکر و فکر بشود، بی فایده خواهد بود،اگر چه حال هم بیاورد؛ چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد. گول حالی را که ذکر بیاورد، بی مراقبه نباید خورد 0 4