بریده‌های کتاب سپیده

همه به هم آسیب می‌رسانند و آسیبی که دوست ها می‌زنند، کاری تر است.

حتی قلب های سنگی هم می‌شکنن.

«گاهی خیلی راحت تره که ازدست نزدیکانمون عصبانی باشیم تااینکه خشم‌مون رو سر آدم هایی که لایقش هستن، خالی کنیم». ویوی

شجاع باش، شجاع باش اما زیادی شجاع. خوب باش، اما نه زیادی خوب. زیبا باش، اما نه زیادی زیبا. صادق باش، اما نه زیادی صادق. شاید هیچکس در زندگی خوش شانس نباشد. شاید زندگی همیشه زیادی سخت باشد.

انگار تفاوت داستان های ترسناک و عاشقانه در پایان‌شان است.

وقتی حرفی را زدی کار تمام است و باید پای نتایجش بایستی.

هرچند موقع عبور آرام قایق کلی نی زیبا چید، اما همیشه یک نی زیباتر بود که دستش به آن نمی‌رسید. آخرسر گفت:« قشنگ ترین ها همیشه دورترند».

و این چیزی بود که درنهایت می‌توانست نابودت کند: اشتیاق برای چیزی که هرگز دستت به آن نمی‌رسید.

انسان می‌تواند چیزی را دوست داشته باشد و در عین حال کاستی هایش را ببیند.

«چون خوندن بلد نیستی ضعیف نیستی. ضعیفی چون می‌ترسی مردم نقطه ضعفت رو ببینن. اجازه میدی شرمساری شخصیتت رو تعریف کنه. ما می‌تونیم هر درد و رنجی رو تحمل کنیم. ولی این خجالته که انسان رو درسته میخوره». "کز"

کز گفت:«مردم وقتی چلاقی رو می‌بینن که تو خیابون راه میره و به عصاش تکیه داده، چه حسی پیدا می‌کنن؟ دلشون می‌سوزه. حالا وقتی منو می‌بینن، چه حسی پیدا می‌کنن؟» ویلن لبخند زد:«فکر می‌کنن بهتره برن اون‌ور خیابون».

وقتی نمی‌توان دری را باز کرد، باید یک در جدید ساخت.

«خوبه که آدم بعضی وقتا احساس حماقت کنه» نینا

اعتماد به افراد ناجور میتونه سرت رو به باد بده.

باید با ترس روبرو بشیم. بااین مهمون غیرمنتظره روبرو شیم و ببینیم چه حرفایی واسه گفتن داره. وقتی ترس از راه می‌رسه، قراره یه اتفاقی بیفته.

«آدم همیشه چیزی رو که میخواد بدست نمیاره». جسپر

«هیولاهای خیلی بد هیچوقت شبیه هیولا نیستن». کز

«همه ما هیولای یه نفر دیگه ایم». ماتیاس