بریده‌های کتاب mavi

خدایا، مگذار تا ایمان، نان و نام برایم بیاورد، قوّتم بخش تا نانم را و حتّی نامم را در پای ایمانم افکنم تا از آن‌ها باشم که پول دنیا را می‌گیرند و برای دین کار می‌کنند؛ نه از آن‌ها که پول دین می‌گیرند تا برای دنیا کار کنند.

«حالا اگر زندگی من، زندگی آگاهانه‌ام، همه گمراهى بوده باشد چه؟»

هیچ تنبیهی برای احمق بهتر از سکوت در مقابل او نیست.

هرچه کله ی انسان خالی تر باشد کمتر احساس می کند که باید پُرش کند.

ببينيد، خيلى بلاها آدم در زندگی به سرش مى‌آيد و خودش مسبب همه آنهاست. منتها ادراك نمى كند، يا وقتی به ريشه آنها پى می‌برد كه دیگر كار از كار گذشته است.

شاید بتوان دست و پای انسان را به زندان تاریک افکند، ولی نمی توان افکار او را که آزاد است به اسارت درآورد.

آدم ها این حقیقت را فراموش کرده اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده ای نسبت به آنی که اهلی کرده ای مسئولی.

در سیاست باید بدانی که سر دشمن را چقدر زیر آب نگه داری تا نمیرد اما مزه مرگ را بچشد. این گونه او رام تو می‌شود.