بریدههای کتاب موهـوم موهـوم 1404/2/8 بوف کور صادق هدایت 3.7 201 صفحۀ 49 و در چشمهایم غبار مرگ را دیده بودم، دیده بودم که باید بروم. 0 1 موهـوم 1404/2/7 بوف کور صادق هدایت 3.7 201 صفحۀ 33 0 1 موهـوم 1404/2/4 بوف کور صادق هدایت 3.7 201 صفحۀ 4 آیا آنچه که حس میکنم، میبینم و میسنجم سرتاسر[موهـوم] نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟ 0 1 موهـوم 1403/9/16 تهوع ژان پل سارتر 3.7 19 صفحۀ 86 بچه که بودم، عمه بیژوا به ام میگفت:((اگر زیاد خودت را توی آینه نگاه کنی ، یک میمون تویش می بینی.)) حتماً من زیاد تر از آن هم یه خودم نگاه کرده ام: آنچه می بینم پایین تر از مرتبه میمون، د رحاشیه دنیای نباتی و در سطح مرجان است. 0 3 موهـوم 1403/9/16 تهوع ژان پل سارتر 3.7 19 صفحۀ 85 روی دیوار سوراخ سفیدی است: آینه. این یک دام است. می دانم که دارم خودم را تویش گیر می اندازم. انداختم. شی ٕ خاکستری رنگ همین الان در آینه نمایان شد. می روم جلو و نگاهش می کنم، دیگر نمی توانم دور شوم. انعکاس چهره ام است. اغلب در روز های هدر رفته، می مانم تماشایش می کنم. هیچ چیز از این چهره نمی فهمم. مال دیگران معنایی دارد. مال من نه. 0 1 موهـوم 1403/9/8 تهوع ژان پل سارتر 3.7 19 صفحۀ 73 بیشتر وقتها، افکارم چون به کلمات متصل نمی شوند، مه آلود می مانند. شکلهای مبهم و غریبی به خود می گیرند و بعد ناپدید می شوند: فوراً فراموششان می کنم. 0 0
بریدههای کتاب موهـوم موهـوم 1404/2/8 بوف کور صادق هدایت 3.7 201 صفحۀ 49 و در چشمهایم غبار مرگ را دیده بودم، دیده بودم که باید بروم. 0 1 موهـوم 1404/2/7 بوف کور صادق هدایت 3.7 201 صفحۀ 33 0 1 موهـوم 1404/2/4 بوف کور صادق هدایت 3.7 201 صفحۀ 4 آیا آنچه که حس میکنم، میبینم و میسنجم سرتاسر[موهـوم] نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟ 0 1 موهـوم 1403/9/16 تهوع ژان پل سارتر 3.7 19 صفحۀ 86 بچه که بودم، عمه بیژوا به ام میگفت:((اگر زیاد خودت را توی آینه نگاه کنی ، یک میمون تویش می بینی.)) حتماً من زیاد تر از آن هم یه خودم نگاه کرده ام: آنچه می بینم پایین تر از مرتبه میمون، د رحاشیه دنیای نباتی و در سطح مرجان است. 0 3 موهـوم 1403/9/16 تهوع ژان پل سارتر 3.7 19 صفحۀ 85 روی دیوار سوراخ سفیدی است: آینه. این یک دام است. می دانم که دارم خودم را تویش گیر می اندازم. انداختم. شی ٕ خاکستری رنگ همین الان در آینه نمایان شد. می روم جلو و نگاهش می کنم، دیگر نمی توانم دور شوم. انعکاس چهره ام است. اغلب در روز های هدر رفته، می مانم تماشایش می کنم. هیچ چیز از این چهره نمی فهمم. مال دیگران معنایی دارد. مال من نه. 0 1 موهـوم 1403/9/8 تهوع ژان پل سارتر 3.7 19 صفحۀ 73 بیشتر وقتها، افکارم چون به کلمات متصل نمی شوند، مه آلود می مانند. شکلهای مبهم و غریبی به خود می گیرند و بعد ناپدید می شوند: فوراً فراموششان می کنم. 0 0