بریدههای کتاب هاروتو هاروتو 1404/1/12 کابوس زدگان دن پابلوکی 3.5 10 صفحۀ 186 صدایش شکست خورده، خسته و پر درد بود 0 2 هاروتو 1404/1/12 کابوس زدگان دن پابلوکی 3.5 10 صفحۀ 183 گاهی دیدن چیزی که درست روبه روته، از همه چی سخت تره 0 2 هاروتو 1404/1/6 آموزگار فریدا مک فادن 3.2 29 صفحۀ 226 بیشتر ملحفه های سفید و کرم رنگ دارند و مجبور می شوم برای پیدا کردن رنگی تیره تر بگردم. تمام موهایش خونی است و بلافاصله رنگش به ملحفه سفید سرایت می کند. 0 2 هاروتو 1403/12/23 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.0 148 صفحۀ 127 ما همه زخم هایی داریم که درد پشت این زخم ها می تواند رفتار های ما را با آدم ها تغییر دهد. 0 2 هاروتو 1403/10/13 دیدار پس از غروب: شهید مهدی نوروزی منصوره قنادیان 4.1 3 صفحۀ 74 0 0 هاروتو 1403/8/26 بخش دی فریدا مک فادن 4.2 268 صفحۀ 143 خب، رابطه ما در اصل آن شب در بخش دی شروع شد، اما بعد از آن، ویل مقالهای در مورد تجربه حضورش در بخش دی برای روزنامه دیلی نوشت و من هم زمان زیادی را برای کمک به او صرف کردم. با توجه به اینکه او پیش از قسمت آخر ماجرا بیهوش شده بود، به کمک من نیاز داشت تا هر چیزی را که اتفاق افتاده بود بنویسد و همین موضوع به من کمک کرد تا با اتفاقات آن شب و احساسات بدی که داشتم کنار بیاینم. او همچنین وقت زیادی را صرف محاصبه با بیمارانی کرد که آن شب در بیمارستان بودند. البته، او هرگز موفق نشد بیمارانی را که در وهله اول او را به تحقیق در مورد بخش دی ترغیب کرده بود پیدا کند. 0 2
بریدههای کتاب هاروتو هاروتو 1404/1/12 کابوس زدگان دن پابلوکی 3.5 10 صفحۀ 186 صدایش شکست خورده، خسته و پر درد بود 0 2 هاروتو 1404/1/12 کابوس زدگان دن پابلوکی 3.5 10 صفحۀ 183 گاهی دیدن چیزی که درست روبه روته، از همه چی سخت تره 0 2 هاروتو 1404/1/6 آموزگار فریدا مک فادن 3.2 29 صفحۀ 226 بیشتر ملحفه های سفید و کرم رنگ دارند و مجبور می شوم برای پیدا کردن رنگی تیره تر بگردم. تمام موهایش خونی است و بلافاصله رنگش به ملحفه سفید سرایت می کند. 0 2 هاروتو 1403/12/23 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.0 148 صفحۀ 127 ما همه زخم هایی داریم که درد پشت این زخم ها می تواند رفتار های ما را با آدم ها تغییر دهد. 0 2 هاروتو 1403/10/13 دیدار پس از غروب: شهید مهدی نوروزی منصوره قنادیان 4.1 3 صفحۀ 74 0 0 هاروتو 1403/8/26 بخش دی فریدا مک فادن 4.2 268 صفحۀ 143 خب، رابطه ما در اصل آن شب در بخش دی شروع شد، اما بعد از آن، ویل مقالهای در مورد تجربه حضورش در بخش دی برای روزنامه دیلی نوشت و من هم زمان زیادی را برای کمک به او صرف کردم. با توجه به اینکه او پیش از قسمت آخر ماجرا بیهوش شده بود، به کمک من نیاز داشت تا هر چیزی را که اتفاق افتاده بود بنویسد و همین موضوع به من کمک کرد تا با اتفاقات آن شب و احساسات بدی که داشتم کنار بیاینم. او همچنین وقت زیادی را صرف محاصبه با بیمارانی کرد که آن شب در بیمارستان بودند. البته، او هرگز موفق نشد بیمارانی را که در وهله اول او را به تحقیق در مورد بخش دی ترغیب کرده بود پیدا کند. 0 2