بریده‌های کتاب سیریوس بلک

اگر چیزی یاد گرفته باشم این است که باید تا می‌توانی، عشق بورزی. چون فردا ممکن است همه‌ی چیزهایی که دوست داری به خاکستر تبدیل شوند.

((تو در هم شکسته‌ای. ولی چیزهای درهم شکسته‌ان که از همه چیز تیزترن. مهلک‌ترن. چیزهای شکسته‌ان که از همه‌چی غیرمنتظره‌ترن و بیشتر از هر چیزی دست کم گرفته می‌شن.))

لعنت به این دنیا که ما را از طریق فقدان و درد قوی می‌کند، بارها و بارها قلبمان را از سینه بیرون می‌کشد. لعنت به این دنیا که ما را مجبور به تحمل می‌کند.

((نقشه های عاقلانه هیچ‌وقت نتیجه نمی‌دن، دختر جون. فقط دیوونگی ها نتیجه می‌دن.))

((شکست تعریفت نمی‌کنه. کاری که بعد از شکست می‌کنی معلوم می‌کنه یه رهبری یا اتلاف هوای پاک.))

((کاش یادم نبود. کاش دوستش نداشتم.))

ولی انجام کار درست در این لحظه همه‌ی اشتباهات قبلی‌ام را خنثی نمی‌کند.

-چرا باید دنبال کسی برم که میدونم میخواد منو بکشه؟

((همیشه از تاریکی درونی می‌ترسی. متوجه نیستی؟ تا وقتی با تاریکی بجنگی، توی روشنایی وایسادی.))

دلم می‌خواهد دست‌هایش را نگه دارم و تک تک پینه‌های کف دست‌هایش را ببوسم. او را به سمت خود بکشم و ببینم. آیا او هم مایل است تسلیم آتشی شود که بین ما می‌سوزد یا نه. ولی برای چه؟ تا وقتی مردم، برایم سوگواری کند؟ درست نیست. خودخواهانه است.

((ولی تو مردی. فقط خودت هنوز نمیدونی.))

دروغ گفتن به یه هم‌رزم بدشانسی میاره.

"کتاب مدرکی است برای اثبات اینکه انسان ها می‌توانند جادو کنند."

((پرسی تو کارت رو خوب انجام خواهی داد. فقط نقاط قوتت رو به خاطر داشته باش و از نقطه ضعف‌هات غافل نشو.))

من نیویورک را دوست دارم. شما می‌توانید از دنیای مردگان توی پارک مرکزی شهر بیرون بیایید، یک تاکسی بگیرید و با یک سگ جهنمی غول‌پیکر، روانه ی خیابان پنجم شوید، اما هیچکس از دیدن شما تعجب نکند.

بعضی وقت ها برای استاد شدن و رسیدن به بالاترین حد قدرت باید یاد بگیری چطور از قدرتی که داری کناره گیری کنی.

((من آتشم... برایم بسوز.))

جذب پسر های بد شدن یک چیز بود-چیزی که خیلی ان را تجربه نکرده بودم-اما جذب مرد های بد شدن یک چیز دیگر بود. مد روگان واقعا مرد بدی بود.