بریدههای کتاب Reyhane Elahi Reyhane Elahi 1403/5/31 بیمار خاموش الکس میکیلیدس 4.1 114 صفحۀ 69 2 1 Reyhane Elahi 1403/5/31 بیمار خاموش الکس میکیلیدس 4.1 114 صفحۀ 107 کسی که هرگز یاد نگرفته خودش را نگه بدارد تا آخر عمرش مبتلا به عواطف اضطرابآور است؛ چنین شخصی تا ابد در جستجوی این نگهداری سیرابنشده از منابع خارجی است؛ باید بنوشد یا چیزی بکشد تا این اضطراب بیپایان را "تسکین" بدهد. 0 1 Reyhane Elahi 1403/5/31 بیمار خاموش الکس میکیلیدس 4.1 114 صفحۀ 26 ما انسانها، در سالهای اول زندگیمان در سرزمینی ماقبل خاطره زندگی میکنیم. خیال میکنیم از میان یکجور مه آغازین درمیآییم و آن موقع هم شخصیتهایمان کاملا شکل گرفته است؛ شکلگیری شخصیتهای ما در انزوا رخ نمیدهد، بلکه در ارتباط با دیگران است؛ شخصیت ما توسط نیروهایی نادیدنی و به خاطر نسپردنی تکمیل میشود، یعنی پدر مادر هایمان. و چه کسی میداند در این سرزمین ماقبل خاطره چه تحقیرها و توهینهایی چشیدهایم و چه شکنجهها دیدهایم؟ شخصیتما شکل میگیرد بدون اینکه حتی خبر داشته باشیم. 0 1 Reyhane Elahi 1403/5/11 رشد علی صفایی حائری 4.5 99 صفحۀ 18 ما پیش از آنکه تشنه شده باشیم، نوشیدهایم و پیش از اینکه به اشتها آمده باشیم و با سؤالها گلاویز شده باشیم، خود را تلنبار کردهایم و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم، به کلمهها رسیدهایم... و این است که باد کردهایم و با آنکه زیاد داریم مریض و بیرمق هستیم و به امتلای ذهنی و پرخوری فکری دچار شدهایم... دوای اینها همان طرح سؤالهای بنیادی است که بتواند به تفکرات آنها سازمان بدهد. 0 4 Reyhane Elahi 1403/5/1 گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) ویکتور هوگو 4.0 35 صفحۀ 143 0 1 Reyhane Elahi 1403/4/28 گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) ویکتور هوگو 4.0 35 صفحۀ 73 مگر میشود شاعر باشی و قدر و منزلتت از یک دوا فروش هم کمتر باشد! واقعاً که! هومر در دهات یونان به گدایی افتاد و ناسو بین اهالی مسکو در تبعید جان سپرد. 0 1 Reyhane Elahi 1403/4/28 گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) ویکتور هوگو 4.0 35 صفحۀ 39 شاعران به دلیل طبع والایشان از منفعت طلبی به دورند به عقیده من، اگر یک شیمیدان ذات شاعر را، به قول رابله، تجزیه شیمیایی کند از ده قسمتَ آن یک قسمت طالب منفعت است و نُه قسمت طالب عزت نفس. هنگامی که در را به روی کاردینال گشودند آن نُه قسمت از وجود گرنگوار که طالب عزت نفس است، در پرتو تشویق و تمجید حضار رشد کرد و گسترش یافت و آن یک جزء نامحسوس را، که چنانکه گفتیم طالب منفعت است، پوشش داد البته این جزء بسیار با ارزش است، زیرا شاعر تنها از طریق آن با واقعیت و انسانیت و زندگی دنیوی مرتبط است. 0 2 Reyhane Elahi 1403/4/21 عیار تجربه محمدحسن وکیلی 4.7 8 صفحۀ 77 رابرت بریفالت میگوید: "رنسانس اروپا در قرن پانزدهم اتفاق نیفتاد، بلکه زمانی شروع شد که اروپا از فرهنگ مسلمانان یاد گرفت. گهواره بیداری اروپا، ایتالیا نیست، (اسپانیای) مسلمان است. 0 2 Reyhane Elahi 1403/4/11 بنی آدم محمود دولت آبادی 2.3 9 صفحۀ 28 سکوت دشوار است وقتی میان چند نفر حاکم میشود که هر کدام حرفی ناگفته زیرِ زبان دارند. در چنین احوالی اگر آدمها به یکدیگر نگاه هم بکنند، سعی میکنند توی چشمهایشان حرفی خوانده نشود. نور اندک و بیرمق از تنگنا هم کمک میکرد که چیز روشنی در مردمک چشمها دیده نشود. واتاب اضطراب که حسی عادی بود؛ گیرم تک و توک وانمود میکردند که دلهره دیگر چه معنا دارد یا اینکه "ما که دل به دریازده هستیم؛ دیگر واهمه چرا و از چی؟!" اما احساسات پیچیده و پُرتناقض درون آدمی همان نیست که در لحظهای و در لفظی بیان شود. برعکس، میتوانند چنان لفظ و لحظهای پوششی باشد برای در حجاب کردن همانچه در باطن آدم میگذرد. اما فقط این نبود مشکل، اگر بتوان ناشناسی نسبت به یکدیگر را مشکل انگاشت. ناشناس بودن لازمهی راه بود که ضرورتش پیش بیاید، شناسا میشود، پس نمیبایست کسی کنجکاو میشد نسبت به شناخت دیگری که خودش میتوانست حساسیتهایی را برانگیزد. از این بابت موجّه بود سکوت، اضطرار و انتظار. 0 0
بریدههای کتاب Reyhane Elahi Reyhane Elahi 1403/5/31 بیمار خاموش الکس میکیلیدس 4.1 114 صفحۀ 69 2 1 Reyhane Elahi 1403/5/31 بیمار خاموش الکس میکیلیدس 4.1 114 صفحۀ 107 کسی که هرگز یاد نگرفته خودش را نگه بدارد تا آخر عمرش مبتلا به عواطف اضطرابآور است؛ چنین شخصی تا ابد در جستجوی این نگهداری سیرابنشده از منابع خارجی است؛ باید بنوشد یا چیزی بکشد تا این اضطراب بیپایان را "تسکین" بدهد. 0 1 Reyhane Elahi 1403/5/31 بیمار خاموش الکس میکیلیدس 4.1 114 صفحۀ 26 ما انسانها، در سالهای اول زندگیمان در سرزمینی ماقبل خاطره زندگی میکنیم. خیال میکنیم از میان یکجور مه آغازین درمیآییم و آن موقع هم شخصیتهایمان کاملا شکل گرفته است؛ شکلگیری شخصیتهای ما در انزوا رخ نمیدهد، بلکه در ارتباط با دیگران است؛ شخصیت ما توسط نیروهایی نادیدنی و به خاطر نسپردنی تکمیل میشود، یعنی پدر مادر هایمان. و چه کسی میداند در این سرزمین ماقبل خاطره چه تحقیرها و توهینهایی چشیدهایم و چه شکنجهها دیدهایم؟ شخصیتما شکل میگیرد بدون اینکه حتی خبر داشته باشیم. 0 1 Reyhane Elahi 1403/5/11 رشد علی صفایی حائری 4.5 99 صفحۀ 18 ما پیش از آنکه تشنه شده باشیم، نوشیدهایم و پیش از اینکه به اشتها آمده باشیم و با سؤالها گلاویز شده باشیم، خود را تلنبار کردهایم و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم، به کلمهها رسیدهایم... و این است که باد کردهایم و با آنکه زیاد داریم مریض و بیرمق هستیم و به امتلای ذهنی و پرخوری فکری دچار شدهایم... دوای اینها همان طرح سؤالهای بنیادی است که بتواند به تفکرات آنها سازمان بدهد. 0 4 Reyhane Elahi 1403/5/1 گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) ویکتور هوگو 4.0 35 صفحۀ 143 0 1 Reyhane Elahi 1403/4/28 گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) ویکتور هوگو 4.0 35 صفحۀ 73 مگر میشود شاعر باشی و قدر و منزلتت از یک دوا فروش هم کمتر باشد! واقعاً که! هومر در دهات یونان به گدایی افتاد و ناسو بین اهالی مسکو در تبعید جان سپرد. 0 1 Reyhane Elahi 1403/4/28 گوژپشت نتردام (نتردام پاریس) ویکتور هوگو 4.0 35 صفحۀ 39 شاعران به دلیل طبع والایشان از منفعت طلبی به دورند به عقیده من، اگر یک شیمیدان ذات شاعر را، به قول رابله، تجزیه شیمیایی کند از ده قسمتَ آن یک قسمت طالب منفعت است و نُه قسمت طالب عزت نفس. هنگامی که در را به روی کاردینال گشودند آن نُه قسمت از وجود گرنگوار که طالب عزت نفس است، در پرتو تشویق و تمجید حضار رشد کرد و گسترش یافت و آن یک جزء نامحسوس را، که چنانکه گفتیم طالب منفعت است، پوشش داد البته این جزء بسیار با ارزش است، زیرا شاعر تنها از طریق آن با واقعیت و انسانیت و زندگی دنیوی مرتبط است. 0 2 Reyhane Elahi 1403/4/21 عیار تجربه محمدحسن وکیلی 4.7 8 صفحۀ 77 رابرت بریفالت میگوید: "رنسانس اروپا در قرن پانزدهم اتفاق نیفتاد، بلکه زمانی شروع شد که اروپا از فرهنگ مسلمانان یاد گرفت. گهواره بیداری اروپا، ایتالیا نیست، (اسپانیای) مسلمان است. 0 2 Reyhane Elahi 1403/4/11 بنی آدم محمود دولت آبادی 2.3 9 صفحۀ 28 سکوت دشوار است وقتی میان چند نفر حاکم میشود که هر کدام حرفی ناگفته زیرِ زبان دارند. در چنین احوالی اگر آدمها به یکدیگر نگاه هم بکنند، سعی میکنند توی چشمهایشان حرفی خوانده نشود. نور اندک و بیرمق از تنگنا هم کمک میکرد که چیز روشنی در مردمک چشمها دیده نشود. واتاب اضطراب که حسی عادی بود؛ گیرم تک و توک وانمود میکردند که دلهره دیگر چه معنا دارد یا اینکه "ما که دل به دریازده هستیم؛ دیگر واهمه چرا و از چی؟!" اما احساسات پیچیده و پُرتناقض درون آدمی همان نیست که در لحظهای و در لفظی بیان شود. برعکس، میتوانند چنان لفظ و لحظهای پوششی باشد برای در حجاب کردن همانچه در باطن آدم میگذرد. اما فقط این نبود مشکل، اگر بتوان ناشناسی نسبت به یکدیگر را مشکل انگاشت. ناشناس بودن لازمهی راه بود که ضرورتش پیش بیاید، شناسا میشود، پس نمیبایست کسی کنجکاو میشد نسبت به شناخت دیگری که خودش میتوانست حساسیتهایی را برانگیزد. از این بابت موجّه بود سکوت، اضطرار و انتظار. 0 0