بریده کتابهای آرشیدا آرشیدا 1403/8/20 مردی بالای صلیب میکا والتاری 4.3 1 صفحۀ 10 من معتقدم در دوره ای که ما زیست می کنیم ، تنهایی نعمتی می باشد که به اندازه ی سلامتی و امنیت ارزش دارد و وقتی آن موهبت نصیب کسی شد ، نباید از دست بدهد ... 0 1 آرشیدا 1403/8/20 مردی بالای صلیب میکا والتاری 4.3 1 صفحۀ 3 حقیقت آن است که وقتی من آن نامه را می نوشتم ،اختیار عقل نداشتم و نمی دانستم چقدر تو را دوست دارم . در موقع نوشتن آن نامه ، از روی غرور ، به خود می گفتم (( ای مرد !تو اینک سی ساله هستی و یک مرد سی ساله نباید مثل پسرانی که تازه به بلوغ می رسند ؛در مقابل عشق ناتوان باشد )) و غافل از این بودم که با عشق نمی توان زورآزمایی کرد . 0 1 آرشیدا 1403/7/5 تزار و کاتیا لوسیل دکو 3.0 0 صفحۀ 271 درباریها متوجه نمی شدند عشقی که مدت چند سال صرف مقدمات آن شده و در این مدت ، زن و مرد به طور کامل یکدیگر را شناخته اند، آن هم عشقی که متکی به استفاده ی مادی نیست ، هرگز از بین نمی رود . 0 2 آرشیدا 1403/7/5 تزار و کاتیا لوسیل دکو 3.0 0 صفحۀ 242 این که گرمای هوا و پرواز پرستو ها و حرکت دسته جمعی سار ها به انسان دلگرمی و نوید می دهد که هر ویرانه ای قابل آبادی است و در پس نا امیدی ، امیدی وجود دارد و جهان اگر دو روزی چهره غم آور داشته باشد ، بعد دارای رخساری متبسم خواهد شد . 0 2 آرشیدا 1403/7/5 تزار و کاتیا لوسیل دکو 3.0 0 صفحۀ 150 [عشق سیلابی است که هر گاه در مقابل آن سد به وجود بیاورند قدرت سیل مضاعف می شود] 0 2 آرشیدا 1403/5/27 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 138 صفحۀ 240 با خودش فکر کرد :یادم نمی آید کجا ولی داستان مردی را خوانده ام که به مرگ محکوم بود.قبل از اجرای حکم فکر می کرد که اگر مجبور بود جایی مثل نوک یک صخره یا لبه پرتگاه که فقط جایی به اندازه ایستادن داشته باشد و درو اطرافش فقط دره، اقیانوس ،ظلمت و تنهایی ابدی و توفان های تمام نشدنی داشته باشد ،حتی اگر مجبور بود هزار سال تا ابدیت آنجا زندگی کند ،ترجیح می داد که زندگی کند تا این که همان دم بمیرد .آه زندگی.. زندگی. زندگی کردن هر جور که شده ،تحت هر شرایطی ،خدای من!این چه حقیقتی است!-لحظه ای بعد اضافه کرد:چه قدر این آدمیزاد پست است! ولی آن کسی که انسان را پست بداند خودش پست تر است 0 14
بریده کتابهای آرشیدا آرشیدا 1403/8/20 مردی بالای صلیب میکا والتاری 4.3 1 صفحۀ 10 من معتقدم در دوره ای که ما زیست می کنیم ، تنهایی نعمتی می باشد که به اندازه ی سلامتی و امنیت ارزش دارد و وقتی آن موهبت نصیب کسی شد ، نباید از دست بدهد ... 0 1 آرشیدا 1403/8/20 مردی بالای صلیب میکا والتاری 4.3 1 صفحۀ 3 حقیقت آن است که وقتی من آن نامه را می نوشتم ،اختیار عقل نداشتم و نمی دانستم چقدر تو را دوست دارم . در موقع نوشتن آن نامه ، از روی غرور ، به خود می گفتم (( ای مرد !تو اینک سی ساله هستی و یک مرد سی ساله نباید مثل پسرانی که تازه به بلوغ می رسند ؛در مقابل عشق ناتوان باشد )) و غافل از این بودم که با عشق نمی توان زورآزمایی کرد . 0 1 آرشیدا 1403/7/5 تزار و کاتیا لوسیل دکو 3.0 0 صفحۀ 271 درباریها متوجه نمی شدند عشقی که مدت چند سال صرف مقدمات آن شده و در این مدت ، زن و مرد به طور کامل یکدیگر را شناخته اند، آن هم عشقی که متکی به استفاده ی مادی نیست ، هرگز از بین نمی رود . 0 2 آرشیدا 1403/7/5 تزار و کاتیا لوسیل دکو 3.0 0 صفحۀ 242 این که گرمای هوا و پرواز پرستو ها و حرکت دسته جمعی سار ها به انسان دلگرمی و نوید می دهد که هر ویرانه ای قابل آبادی است و در پس نا امیدی ، امیدی وجود دارد و جهان اگر دو روزی چهره غم آور داشته باشد ، بعد دارای رخساری متبسم خواهد شد . 0 2 آرشیدا 1403/7/5 تزار و کاتیا لوسیل دکو 3.0 0 صفحۀ 150 [عشق سیلابی است که هر گاه در مقابل آن سد به وجود بیاورند قدرت سیل مضاعف می شود] 0 2 آرشیدا 1403/5/27 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 138 صفحۀ 240 با خودش فکر کرد :یادم نمی آید کجا ولی داستان مردی را خوانده ام که به مرگ محکوم بود.قبل از اجرای حکم فکر می کرد که اگر مجبور بود جایی مثل نوک یک صخره یا لبه پرتگاه که فقط جایی به اندازه ایستادن داشته باشد و درو اطرافش فقط دره، اقیانوس ،ظلمت و تنهایی ابدی و توفان های تمام نشدنی داشته باشد ،حتی اگر مجبور بود هزار سال تا ابدیت آنجا زندگی کند ،ترجیح می داد که زندگی کند تا این که همان دم بمیرد .آه زندگی.. زندگی. زندگی کردن هر جور که شده ،تحت هر شرایطی ،خدای من!این چه حقیقتی است!-لحظه ای بعد اضافه کرد:چه قدر این آدمیزاد پست است! ولی آن کسی که انسان را پست بداند خودش پست تر است 0 14