بریده‌های کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید!

هیچ جدول زمانی مشخصی برای غم و اندوه و پیچیدگی‌هایش وجود ندارد.

مهم نیست انتظارش رو داشته باشی یا نه، بهتره همیشه آمادگی این رو داشته باشی که با عزیزانت خداحافظی کنی.

نامه نوشتن برای ایمی خیلی حس خوبی داشت، درست مثل این بود که دنیایم را از طریق کلمات و احساسات با او به اشتراک بگذارم.

سال‌های بسیاری، فکر می‌کردیم خیلی مانده است که این روزها سر برسند. اما وقتی سر و کله‌شان پیدا شد، وقتی دخترمان، کوچک‌ترین فرزندمان، داشت خانه را برای رفتن به کالج ترک می‌کرد، به نظر رسید انگار همه این‌ها با یک چشم برهم زدن اتفاق افتاده‌اند.

و ممنونم انسان‌ها! برای تمام خوبی‌هایی که اغلب کسی متوجه‌شان نمی‌شود.

با تمرکز بر گذشته، به جلو پیش می‌روم.

نمی‌خواهم اینطوری زندگی کنم، اما نمی‌خواهم بمیرم.

همیشه به یادش خواهم بود و به خاطرش به شکلی متفاوت زندگی خواهم کرد.

اما این دوستت دارم که الان بهت میگم یعنی طوری دوست دارم که تا به حال هیچ کسی رو توی زندگی‌م اینطور دوست نداشتم و نخواهم داشت. تو نیمه‌ی دیگه‌ی منی. ازم حمایت کردی و اطمینان و عشقی بهم دادی که فقط این دوست دارم‌ها می‌تونن احساسم رو بهت توصیف کنن. عشقت من رو به آدمی که الان هستم تبدیل کرده و تو رو تبدیل به تو. یعنی تو روحمی و خیلی خوب میشه اگه بتونیم تو این مبارزه پیروز بشیم و تا مدت‌ها عاشق هم بمونیم. اصلاً عشقمون باید همینطوری باشه.

می‌خواستم هر قسمت را بشناسم، می‌خواهم هر قسمت وجودت را بشناسم.

پدری: شغلی که بازنشستگی در آن معنایی ندارد.

همیشه دارم به چیزی فکر می‌کنم. اگر فکر نکنم، پس حتماً دارم توی ذهنم کلمات رو با خط شکسته می‌نویسم، مثل همین الان که توی ذهنم کلمه در رو نوشتم.

دعا کردم کسی را داشته باشی که بتواند برای تمام جنبه‌های فوق العاده‌ات ارزش قائل شود و قدرشان را بداند.

چقدر مغروریم که فکر می‌کنیم همیشه «زمانِ بیشتری» خواهیم داشت.

حالا آسوده بودم که او از بدن و ذهنی رها شده است که این چنین زندگی را برایش سخت کرده بود.

او با رفتار و حرف‌هایش من را به انسان بهتری تبدیل کرد.

به طرف سکوت کر کننده آشیانه خالی‌مان قدم برداشتیم.

می‌تونم مال تو باشم، درسته، می‌خواهم که باشم، باید که باشم، فقط مال تو.

در موردش می‌شنوید، می‌خوانید، فیلم می‌بینید، بارها و بارها و بارها انتظارش را می‌کشید و سعی می‌کنید خودتان را آماده کنید، اما وقتی عزیزتان نفس‌های آخرش را می‌کشد، برخلاف تمام کارهایی که انجام داده‌اید، آمادگی رویارویی با انفجار احساساتی که شما را در هم می‌کوبند ندارید.