بریدههای کتاب روز واقعه مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 12 بر تو باید گریست که جای جنگ با ستم، به جای ستمگر نشستهای! 0 98 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 12 ما برای برداشتن بند آمدیم نه بند نهادن. 0 9 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 18 چگونه ممکن است این دَم پشت سرش نماز بگذارند و دیگر دَم سرش را در شهر بگردانند، هان؟ 0 7 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 19 در کوفه مرگ ارزان است. آری؛ در کوفه مرگ رایگان میبخشند! 0 2 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 21 این چه خیالست؟ مرگ حسینِعلی؟ کدام مسلمان دست به چنین روسیاهی میزند؟ 0 2 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 31 من بازگشت نمیتوانم؛ من به خود نیامدم که به خود برگردم! ... من میروم چون خوانده شدهام. 0 2 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 13 این چه تفاخری است که به ایمان خویش میکنی؟ که اگر تو مسلمانی از پدر داری او این گنج به رنج خویش یافته است! 1 8 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 64 من_ حقیقت را_ در زنجیر دیدهام. من_ حقیقت را_ پارهپاره_ بر خاک دیدهام. من_ حقیقت را_ بر سرِ نیزه_ دیدهام. 1 6 احمدرضا اکرمی 1402/11/21 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 12 که فرمود ما برای برداشتن بند آمدیم نه بند نهادن. 3 16 احمدرضا اکرمی 1402/11/21 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 64 شبلی:- او - به بالاترین - جائی رسید که بشری رسیده او را - در نینوا - به صلیب کشیدند. (راحله را میبیند و اشکش می غلتد) او - با من - حرف زد! راحله:(رنگ پریده) کجا رفتی و چه دیدی؟ بگو شبلی حقیقت را چگونه یافتی؟ تصویر به سوی شبلی میرود؛ هنوز ضربه خورده از آنچه دیده؛ به سختی در تقلا و ناتوان از یافتن واژه هایی درخور شبلی:من - حقیقت را - در زنجیر دیده ام من - حقیقت را - پاره پاره - بر خاک دیده ام من - حقیقت را - بر سر نیزه - دیده ام. 0 8
بریدههای کتاب روز واقعه مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 12 بر تو باید گریست که جای جنگ با ستم، به جای ستمگر نشستهای! 0 98 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 12 ما برای برداشتن بند آمدیم نه بند نهادن. 0 9 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 18 چگونه ممکن است این دَم پشت سرش نماز بگذارند و دیگر دَم سرش را در شهر بگردانند، هان؟ 0 7 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 19 در کوفه مرگ ارزان است. آری؛ در کوفه مرگ رایگان میبخشند! 0 2 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 21 این چه خیالست؟ مرگ حسینِعلی؟ کدام مسلمان دست به چنین روسیاهی میزند؟ 0 2 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 31 من بازگشت نمیتوانم؛ من به خود نیامدم که به خود برگردم! ... من میروم چون خوانده شدهام. 0 2 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 13 این چه تفاخری است که به ایمان خویش میکنی؟ که اگر تو مسلمانی از پدر داری او این گنج به رنج خویش یافته است! 1 8 مریم محسنیزاده 1404/4/25 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 64 من_ حقیقت را_ در زنجیر دیدهام. من_ حقیقت را_ پارهپاره_ بر خاک دیدهام. من_ حقیقت را_ بر سرِ نیزه_ دیدهام. 1 6 احمدرضا اکرمی 1402/11/21 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 12 که فرمود ما برای برداشتن بند آمدیم نه بند نهادن. 3 16 احمدرضا اکرمی 1402/11/21 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 11 صفحۀ 64 شبلی:- او - به بالاترین - جائی رسید که بشری رسیده او را - در نینوا - به صلیب کشیدند. (راحله را میبیند و اشکش می غلتد) او - با من - حرف زد! راحله:(رنگ پریده) کجا رفتی و چه دیدی؟ بگو شبلی حقیقت را چگونه یافتی؟ تصویر به سوی شبلی میرود؛ هنوز ضربه خورده از آنچه دیده؛ به سختی در تقلا و ناتوان از یافتن واژه هایی درخور شبلی:من - حقیقت را - در زنجیر دیده ام من - حقیقت را - پاره پاره - بر خاک دیده ام من - حقیقت را - بر سر نیزه - دیده ام. 0 8