بریده‌های کتاب شوالیه هفت اقلیم

اسمش تنسل درازه بود،ولی برای من زیاد دراز نبود.

یه شوالیه واقعی بین شما نیست؟

تو یه ملازم از نسل نجیب زاده هایی، ولی هنوز بچه ای. خیلی از کسایی که می آن مرد های بالغ‌ان. مرد برای خودش غرور داره، حتی اگر رعیت زاده باشه.

این‌ها به طرفداری من اومده‌ن. از پیت پرسید: «چرا؟ مگه فکر کرده‌ن من کی‌ام؟» آهنگر گفت: «شوالیه‌ای که روی عهدش می‌مونه.»

«می‌دانست چه حسی دارد که آنقدر خواهان چیزی باشی که به‌خاطر رسیدن به آن دروغ بزرگی بگویی.»

فقط دشمن شرافتمند لیاقت بخشش رو داره. اگه یه نفر که شکست خورده باور داشته باشه که بخشیده می شه، ممکنه شمشیر رو بذاره زمین و زانو بزنه. در غیر این صورت، تا دم مرگ مبارزه می‌کنه و افراد وفادار و بی گناه بیشتری رو میکشه.

یکی از ستاره ها سقوط کرد، رد سبز روشنی روی سیاهی آسمان به جا گذاشت و محو شد. دانک فکر کرد، ستاره‌ای می‌افته برای کسی که می‌بیندش بخت و اقبال می‌آره. ولی بقیه الان توی چادرن و به جای آسمون، به ابریشم خیره شده‌ن. پس بخت و اقبال فقط مال خودمه.

بانوی زیبا، وقتی پای زن ها وسط بیاد، همه مردها ابله ان، و همه مردها شوالیه.

آتش و خون شعار خاندان تارگرین بود، اما دانک زمانی از سر آرلان شنیده بود که بهتر بود شعار اگان نالایق را می گذاشتند: تمیزش کنید و بیاریدش به اتاق خوابم.

«پادشاه‌ها ظهور و سقوط می‌کنن. اون‌وقت گاوها و رعیت‌ها سرشون به کار خودشونه.»

بچه های حلال زاده حاصل پیمان زناشویی‌ان و لطف خدای پدر و خدای مادر شامل حالشون می شه. ولی حروم زاده ها به خاطر شهوت و ضعف به دنیا اومده‌ن.

میتونی هر کس رو با نگاه کردن به دوستانش بشناسی، اگ.