بریدهای از کتاب شوالیه هفت اقلیم اثر جورج آر.آر. مارتین
7 روز پیش
صفحۀ 82
یکی از ستاره ها سقوط کرد، رد سبز روشنی روی سیاهی آسمان به جا گذاشت و محو شد. دانک فکر کرد، ستارهای میافته برای کسی که میبیندش بخت و اقبال میآره. ولی بقیه الان توی چادرن و به جای آسمون، به ابریشم خیره شدهن. پس بخت و اقبال فقط مال خودمه.
یکی از ستاره ها سقوط کرد، رد سبز روشنی روی سیاهی آسمان به جا گذاشت و محو شد. دانک فکر کرد، ستارهای میافته برای کسی که میبیندش بخت و اقبال میآره. ولی بقیه الان توی چادرن و به جای آسمون، به ابریشم خیره شدهن. پس بخت و اقبال فقط مال خودمه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.