بریده‌های کتاب دختر موشرابی

چه بد سرنوشتی است که در دفاع از اجنبی کشته بشوی و هم‌وطنت پا روی جنازه ات بگذارد و رد شود.

رفیق باز بودی یا نه؟ آدم رفیق باز جونش برای رفیقش در میره خار به پای رفیقش بره انگار تیغ به چشمش رفته آهش به آه رفیقش بنده دمش به دم رفیق.رفیقت که حالش خوب باشه حالت خوبه وای به روزی که رفیقت زمین گیر بشه و امید از خونش کوچ کنه و بره غصه ی رفیق از غصه ی خود آدم سنگین تره کمر رو خم میکنه و مورو سفید .

ما شیخ فضل‌الله را روسی می‌دانستیم، غافل از آنکه خود عمامه‌ی انگلیس بودیم.

غیرت در تبار ایرانی خاموشی ندارد؛ ولی ممکن است در زیر خاکستر غفلت و فراموشی نهان شود.

اگر میرغضب ما با تیزی دشنه سر می‌برد، انگلیسی‌جماعت با پنبه سر می‌برد.

:<<خون است که مرد را از نامرد جدا میکند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است!فغانش که بلند شود دل های خواب را هم نهیب میزند.>>

پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. اراده اش هم داده! مشکل آنجاست که پرنده های بسیاری گرفتار زمین شده اند! می ترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بی خبر از آنکه خیلی از این گندم ها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آن ها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پر کشیدند و آسمانی شدند!

همین قدر بگم که طیب پای معرفتش جون داد. یکی از شیخ های تهرون پیام داد که حر هم احترام حضرت زهرا کرد که حر شد. آقا طیب حرمت حضرت زهرا رو نگه داشت که عاقبت به خیر شد.

روس جنگ‌وصلحش عیان است! پشت‌و‌روی قبایشان یکی است، عکس انگلیسی‌ها!

خون است که مرد را از نامرد جدا می‌کند و ظالم را از مظلوم ! خون مظلوم آتش در نیستان است ، فغانش که بلند شود دل‌های خواب را هم نهیب می‌زند

هر چه بر سر این ملک می‌رود، یا به واسطه اعتماد بی جا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیاده خواهی او. درمقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دست بردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرود آوردی، سر ذلت هم باید فرود آوری....

خنده های دخترک چشم آبی سحرمان کر ه بود تا مویه های دختر شیخ را نشنویم. کاش از آن پلو نمی خوردم...

سیاست اگر به مطبخ راه ندارد، در حرم‌سرا حرف اول است در پشت چشم نازک‌کردن‌های زنانه!

هرچه بر سر این مُلک (ایران) می‌رود، یا به واسطه اعتماد بی جا به اجنبی است یا با کوتاهی در مقابل زیاده خواهی او.

متحیر نشو جوان! از انگلیسی جماعت هر چه بگویی برمی آید! زیرکند و ناقلا! اگر میرغضب ما با تیزی دشنه سر می‌برد، انگلیسی جماعت با پنبه سر می برد...

این بی‌حیاها[فرانسوی‌ها] آمدند با ما توافق فین‌کنشتاین امضا کردند و ما آن‌همه امتیاز دادیم که از ما مقابل قشون روس حمایت کنند، بعد سر بزنگاه رفتند با روس هم سیاهه بستند علیه ما!

لات هم که باشی برای خودت خط و خطوطی داری. چهار تا معرکه گیری و شکستن شیشه و لیچار بار مخالفان دولت روس کردن توفیر دارد با بی ناموسی و بی رگی. ... سگ درگاه علی مرتضی. کریم سنگی