بریدههای کتاب راهی امیری 1403/12/12 راهی 4.0 6 صفحۀ 134 شرمندهام! آن روز نحس را خوب به خاطر دارم خانه در آتش و علی غل و زنجیر به دست در کوچه و بوی یاس در هوا پخش. اعتراف میکنم که اولین بار بود که دلم برای علی سوخت. بی اراده فریاد میزنم آنچه آن روز دیدم گفتنی نیست، کشیدنی است، درد است، رنج است، بار غم است بر دل، سوهان است بر روح، روح و ریحان نبی خدا در یک سو و عمر و خالد و مغیره و قنفذ در سوی دیگر. آتش است و آه، تازیانه است و درد، در و دیوار است و پهلو، دل شکستن است و دل بریدن، دنیا خواهی است و پرواز، سکون است و عروج، اما تا چشم کار میکند ظلمت است و ظلمت است و ظلمت.... . . آه فاطمه تا ابد، گریبانشان را می گیرد و اسیرشان می کند... 0 2 امیری 1403/10/15 راهی 4.0 6 صفحۀ 167 ، دلها ظرفهای خدایند 0 9 امیری 1403/10/15 راهی 4.0 6 صفحۀ 168 دل اگر خانه خوبیها باشد، چراغ راه میشود و اگر مقر ناپاکیها، بلای جان 0 5 مهسا سعادتی 1403/6/30 راهی 4.0 6 صفحۀ 153 0 1 امیری 1403/10/15 راهی 4.0 6 صفحۀ 161 از خدا میخواهم مرا یاری دهد هیچگاه غنچهای که ابراهیم امروز به دستم میسپارد را غمگین و پژمرده نکنم 0 6 مهنا 1403/12/26 راهی 4.0 6 صفحۀ 20 به خدای محمد ، کابوس امان بشیر را بریده است. هر شب با توبه و استغفار سر بر بالین میگذارد و با گریه و انابه از خواب می پرد. هر روز از حقانیت علی میگوید و آرزو میکند دستی که برای بیعت دراز کرده قطع شود. اما چه سود؟ جاه و جلال چشمان او را نیز چون من و تو پر کرده است. 0 4
بریدههای کتاب راهی امیری 1403/12/12 راهی 4.0 6 صفحۀ 134 شرمندهام! آن روز نحس را خوب به خاطر دارم خانه در آتش و علی غل و زنجیر به دست در کوچه و بوی یاس در هوا پخش. اعتراف میکنم که اولین بار بود که دلم برای علی سوخت. بی اراده فریاد میزنم آنچه آن روز دیدم گفتنی نیست، کشیدنی است، درد است، رنج است، بار غم است بر دل، سوهان است بر روح، روح و ریحان نبی خدا در یک سو و عمر و خالد و مغیره و قنفذ در سوی دیگر. آتش است و آه، تازیانه است و درد، در و دیوار است و پهلو، دل شکستن است و دل بریدن، دنیا خواهی است و پرواز، سکون است و عروج، اما تا چشم کار میکند ظلمت است و ظلمت است و ظلمت.... . . آه فاطمه تا ابد، گریبانشان را می گیرد و اسیرشان می کند... 0 2 امیری 1403/10/15 راهی 4.0 6 صفحۀ 167 ، دلها ظرفهای خدایند 0 9 امیری 1403/10/15 راهی 4.0 6 صفحۀ 168 دل اگر خانه خوبیها باشد، چراغ راه میشود و اگر مقر ناپاکیها، بلای جان 0 5 مهسا سعادتی 1403/6/30 راهی 4.0 6 صفحۀ 153 0 1 امیری 1403/10/15 راهی 4.0 6 صفحۀ 161 از خدا میخواهم مرا یاری دهد هیچگاه غنچهای که ابراهیم امروز به دستم میسپارد را غمگین و پژمرده نکنم 0 6 مهنا 1403/12/26 راهی 4.0 6 صفحۀ 20 به خدای محمد ، کابوس امان بشیر را بریده است. هر شب با توبه و استغفار سر بر بالین میگذارد و با گریه و انابه از خواب می پرد. هر روز از حقانیت علی میگوید و آرزو میکند دستی که برای بیعت دراز کرده قطع شود. اما چه سود؟ جاه و جلال چشمان او را نیز چون من و تو پر کرده است. 0 4