بریدههای کتاب آخرین نسل برتر آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 76 همه ایستاده بودند، حتی یکی نمیتوانست بنشیند. انتظار است دیگر، لعنتی، مثل بی خوابی، دلت میخواهد بنشینی، خسته ای اما نمیتوانی، دلت میخواهد آب بخوری، اما جا نداری. دلت میخواهد بایستی، ولی مگر میشود همه اش ایستاد. و اگر بخواهی قدم بزنی، کجا بروی...؟! 0 36 آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 134 مردم را ول کن، پشت سر خدا هم حرف میزنند... 3 52 حانیه 1403/1/20 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 14 لیلی گفته بود: "نه. یعنی میگم بعضیوقتا خیال میکنم زیر آوار موندهم." 0 1 حانیه 1403/1/20 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 12 کاش میتوانست بمیرد. همانطور آرام بنشیند و یکباره همهچیز تاریک شود. 0 3 حانیه 1403/1/21 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 41 مرد بزرگی بود اما یه روز از اینجا رفت. با ما خداحافظی هم نکرد. برای همین همیشه فکر میکنم برمیگرده. همیشه منتظرش هستم. هرروز. هرروز. میدونید؟ هرروز. 0 7
بریدههای کتاب آخرین نسل برتر آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 76 همه ایستاده بودند، حتی یکی نمیتوانست بنشیند. انتظار است دیگر، لعنتی، مثل بی خوابی، دلت میخواهد بنشینی، خسته ای اما نمیتوانی، دلت میخواهد آب بخوری، اما جا نداری. دلت میخواهد بایستی، ولی مگر میشود همه اش ایستاد. و اگر بخواهی قدم بزنی، کجا بروی...؟! 0 36 آیــــدا 1404/5/16 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 134 مردم را ول کن، پشت سر خدا هم حرف میزنند... 3 52 حانیه 1403/1/20 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 14 لیلی گفته بود: "نه. یعنی میگم بعضیوقتا خیال میکنم زیر آوار موندهم." 0 1 حانیه 1403/1/20 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 12 کاش میتوانست بمیرد. همانطور آرام بنشیند و یکباره همهچیز تاریک شود. 0 3 حانیه 1403/1/21 آخرین نسل برتر عباس معروفی 3.1 2 صفحۀ 41 مرد بزرگی بود اما یه روز از اینجا رفت. با ما خداحافظی هم نکرد. برای همین همیشه فکر میکنم برمیگرده. همیشه منتظرش هستم. هرروز. هرروز. میدونید؟ هرروز. 0 7