بریدههای کتاب تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی ن.ص🌱 1403/12/11 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 186 «هر کس متاعی داشته باشه میگرده بهترین خریدار رو براش پیدا می کنه.ما جانبازها متاعمون رو به خدا فروختیم. خدایی که از همهی خریدارها بالاتره؛من هیچ وقت این معامله رو به هم نمی زنم هیچ وقت از خدا نمی خوام دستهایی رو که در راهش دادم پس بده پاهام رو برگردونه هیچ وقت همچین کاری نمی کنم مامان هیچ وقت...» 0 1 ن.ص🌱 1403/12/11 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 186 از یک زمانی به بعد، حسین دیگر فقط مال ما نبود!مال تمام آنهایی بود که وقتی طاقتشان طاق می شد،دوای دردشان را پیش او پیدا میکردند. همانهایی که خسته و دل مرده می آمدند و پر روحیه و پرامید بر میگشتند. همانهایی که میگفتند این آدم با این همه صبربا این زبان لبریز شکر، اصلا حرف هم نزند همین که بنشینیم و نگاهش کنیم برایمان کافیست،آراممان میکند. 0 1 ketab.donyame 1403/11/12 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 175 من و امثال من برای شخص امام نرفتیم جبهه که حالا که امام از دنیا رفتن از کرده ی خودمون پشیمون بشیم ما برای اهداف و آرمانهای امام جنگیدیم که تا همیشه هست و باقی میمونه . 0 2 زهرا سلیمانی 1402/8/9 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 5 فاطمه حسینی 6 روز پیش تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 195 چرا دست یازم چرا پای کوبم مرا خواجه بی دست و پا می پسندد... 0 3 زهرا سلیمانی 1402/8/13 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 3
بریدههای کتاب تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی ن.ص🌱 1403/12/11 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 186 «هر کس متاعی داشته باشه میگرده بهترین خریدار رو براش پیدا می کنه.ما جانبازها متاعمون رو به خدا فروختیم. خدایی که از همهی خریدارها بالاتره؛من هیچ وقت این معامله رو به هم نمی زنم هیچ وقت از خدا نمی خوام دستهایی رو که در راهش دادم پس بده پاهام رو برگردونه هیچ وقت همچین کاری نمی کنم مامان هیچ وقت...» 0 1 ن.ص🌱 1403/12/11 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 186 از یک زمانی به بعد، حسین دیگر فقط مال ما نبود!مال تمام آنهایی بود که وقتی طاقتشان طاق می شد،دوای دردشان را پیش او پیدا میکردند. همانهایی که خسته و دل مرده می آمدند و پر روحیه و پرامید بر میگشتند. همانهایی که میگفتند این آدم با این همه صبربا این زبان لبریز شکر، اصلا حرف هم نزند همین که بنشینیم و نگاهش کنیم برایمان کافیست،آراممان میکند. 0 1 ketab.donyame 1403/11/12 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 175 من و امثال من برای شخص امام نرفتیم جبهه که حالا که امام از دنیا رفتن از کرده ی خودمون پشیمون بشیم ما برای اهداف و آرمانهای امام جنگیدیم که تا همیشه هست و باقی میمونه . 0 2 زهرا سلیمانی 1402/8/9 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 5 فاطمه حسینی 6 روز پیش تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 195 چرا دست یازم چرا پای کوبم مرا خواجه بی دست و پا می پسندد... 0 3 زهرا سلیمانی 1402/8/13 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 3