بریدهای از کتاب تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی اثر زهرا حسینی مهرآبادی
1403/12/11
صفحۀ 186
از یک زمانی به بعد، حسین دیگر فقط مال ما نبود!مال تمام آنهایی بود که وقتی طاقتشان طاق می شد،دوای دردشان را پیش او پیدا میکردند. همانهایی که خسته و دل مرده می آمدند و پر روحیه و پرامید بر میگشتند. همانهایی که میگفتند این آدم با این همه صبربا این زبان لبریز شکر، اصلا حرف هم نزند همین که بنشینیم و نگاهش کنیم برایمان کافیست،آراممان میکند.
از یک زمانی به بعد، حسین دیگر فقط مال ما نبود!مال تمام آنهایی بود که وقتی طاقتشان طاق می شد،دوای دردشان را پیش او پیدا میکردند. همانهایی که خسته و دل مرده می آمدند و پر روحیه و پرامید بر میگشتند. همانهایی که میگفتند این آدم با این همه صبربا این زبان لبریز شکر، اصلا حرف هم نزند همین که بنشینیم و نگاهش کنیم برایمان کافیست،آراممان میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.