بریده‌های کتاب تور تورنتو: دانشجوی شهید حادثه پرواز اوکراین، امیرحسین قربانی

ایران که بود راه به راه پایِ سیب می‌خرید. فقط هم از هانی. توی بلوار جمهوری یک قنادی بود که خلیفه‌اش مدرک شیرینی پزی از آمریکا داشت. امیرحسین شده بود مشتری پروپا قرصش. گفتم یک جعبه بگیرم بفرستم برایش. زودتر خریدم. معصومه گذاشت فریزر شود تا می‌رسد کپک نزند. عکسش را فرستاد که همراه لنز، شیرینی مورد علاقه‌ات را هم می‌فرستیم. می‌دانست هزینه پست بالاست. زیر بار نرفت. _ دویست هزار تومان کرایه بدید که من اینجا شیرینی بخورم! اگه بفرستید لب نمی‌زنم! خیلی که پافشاری کرد قبول کردیم.

سلام عزیز دل مادر امیدوارم که صدوبیست سال زنده باشی. تو تمام آرزوی من و بابا هستی. گل زیبای زندگی من، مایه مباهاتم! تولدت مبارک. پسرم به تو دلگرمم؛ به تویی که برای خودت مرد شده‌ای و شمع‌های تولدت را با غرور و سربلندی فوت می‌کنی. .... تنها آرزوم اینه که چشمات همیشه بخنده و خدا ازت راضی باشه! دوستت دارم دعا گوی تو؛ مادرت

بیشتر شب‌هایی که تماس تصویری داشتیم سراغ خواهرش را می‌گرفت و می‌گفت گوشی را ببرید جلوی صورتش. کلی قربان صدقه‌اش می‌رفت. خیلی خاطرش را می خواست.