بریدۀ کتاب
1402/11/27
صفحۀ 75
ایران که بود راه به راه پایِ سیب میخرید. فقط هم از هانی. توی بلوار جمهوری یک قنادی بود که خلیفهاش مدرک شیرینی پزی از آمریکا داشت. امیرحسین شده بود مشتری پروپا قرصش. گفتم یک جعبه بگیرم بفرستم برایش. زودتر خریدم. معصومه گذاشت فریزر شود تا میرسد کپک نزند. عکسش را فرستاد که همراه لنز، شیرینی مورد علاقهات را هم میفرستیم. میدانست هزینه پست بالاست. زیر بار نرفت. _ دویست هزار تومان کرایه بدید که من اینجا شیرینی بخورم! اگه بفرستید لب نمیزنم! خیلی که پافشاری کرد قبول کردیم.
ایران که بود راه به راه پایِ سیب میخرید. فقط هم از هانی. توی بلوار جمهوری یک قنادی بود که خلیفهاش مدرک شیرینی پزی از آمریکا داشت. امیرحسین شده بود مشتری پروپا قرصش. گفتم یک جعبه بگیرم بفرستم برایش. زودتر خریدم. معصومه گذاشت فریزر شود تا میرسد کپک نزند. عکسش را فرستاد که همراه لنز، شیرینی مورد علاقهات را هم میفرستیم. میدانست هزینه پست بالاست. زیر بار نرفت. _ دویست هزار تومان کرایه بدید که من اینجا شیرینی بخورم! اگه بفرستید لب نمیزنم! خیلی که پافشاری کرد قبول کردیم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.