بریدههای کتاب سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) محمد ابراهیمی 1404/4/24 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 26 زخمی دگر بزن که نیفتادهام هنوز 0 3 محمد ابراهیمی 1404/4/24 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 37 ما را غم خزان و نشاط بهار نیست / آسوده همچو خار به صحرا نشستهایم 0 5 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 49 کلاغان میخروشند از سرِ کاج / که شد گلزارها تاراج، تاراج! 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 77 مگر نه خاکِ رهِ این خرابه باید شد؟ / بیا که کام بگیریم از این جهانِ خراب. 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 25 ای سرنوشت! از تو کجا میتوان گریخت؟ 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 116 بگذار سر به سینۀ من، تا بگویمت: / اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست؟ 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 107 بنشین، مرو، حکایتِ «وقتِ دگر» مگو / شاید نماند فرصتِ دیدارِ دیگری 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/27 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 164 «فردا، فردا!» مگو، که من نفروشم / عشرتِ امروز را به حسرتِ فردا 0 3 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 170 اگر احساس میگُنجید در شعر، / به جز خاکستر از دفتر نمیماند! 0 2 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 201 من، که خود افسانه میپرداختم، / عاقبت افسانۀ مردم شدم! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 207 به گریه گفتمش: «از بوسهای دریغ مدار» / به خنده گفت که: «این باده را به خواب بنوش» 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 242 این سپیدهها سپیده نیست: / رنگ چهرۀ زمین پریده است! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 279 با همین دیدگاهِ اشکآلود / از همین روزنِ گشوده به دود / به پرستو، به گل، به سبزه درود! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 285 صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست. / وای! جنگل را بیابان میکنند. 0 2 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 298 روزگاریست که خوبی خُفتهست / و بدی بیدار است. / و هیاهوی قناریها / خوابِ جِتها را آشفتهست! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 307 بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد / به کوه خواهد زد / به غار خواهد رفت. 0 2 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 324 من در کنارِ پنجره -خاموش- / با کوه، حرفی داشتم از دور: / «ای سنگِ تا خورشید، بالیده / ای بَندیِ هرگز ننالیده، / پیشانیات ایوانِ صحراها و دریاها، / دیروزها از آن ستیغِ سربلندت همچنان پیدا / ای چهرۀ برتافته از خلق / ای دامنِ برداشته از خاک / ای کوه! / ای غمناک.» 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 330 لحافِ کهنۀ زالِ فلک شکافته شد. / و پنبه، کوچه و بازارِ شهر را پر کرد. / و دشت -اکنون-، سرد و غریب و خاموش است... 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 347 خاک، جان یافته است / تو چرا سنگ شدی؟ / تو چرا این همه دلتنگ شدی؟ / باز کن پنجرهها را و بهاران را باور کن. 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 343 پُر کن پیاله را، / کاین آبِ آتشین، / دیریست رَه به حالِ خرابم نمیبَرَد! 0 1
بریدههای کتاب سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) محمد ابراهیمی 1404/4/24 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 26 زخمی دگر بزن که نیفتادهام هنوز 0 3 محمد ابراهیمی 1404/4/24 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 37 ما را غم خزان و نشاط بهار نیست / آسوده همچو خار به صحرا نشستهایم 0 5 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 49 کلاغان میخروشند از سرِ کاج / که شد گلزارها تاراج، تاراج! 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 77 مگر نه خاکِ رهِ این خرابه باید شد؟ / بیا که کام بگیریم از این جهانِ خراب. 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 25 ای سرنوشت! از تو کجا میتوان گریخت؟ 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 116 بگذار سر به سینۀ من، تا بگویمت: / اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست؟ 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/26 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 107 بنشین، مرو، حکایتِ «وقتِ دگر» مگو / شاید نماند فرصتِ دیدارِ دیگری 0 2 محمد ابراهیمی 1404/4/27 سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 164 «فردا، فردا!» مگو، که من نفروشم / عشرتِ امروز را به حسرتِ فردا 0 3 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 170 اگر احساس میگُنجید در شعر، / به جز خاکستر از دفتر نمیماند! 0 2 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 201 من، که خود افسانه میپرداختم، / عاقبت افسانۀ مردم شدم! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 207 به گریه گفتمش: «از بوسهای دریغ مدار» / به خنده گفت که: «این باده را به خواب بنوش» 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 242 این سپیدهها سپیده نیست: / رنگ چهرۀ زمین پریده است! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 279 با همین دیدگاهِ اشکآلود / از همین روزنِ گشوده به دود / به پرستو، به گل، به سبزه درود! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 285 صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست. / وای! جنگل را بیابان میکنند. 0 2 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 298 روزگاریست که خوبی خُفتهست / و بدی بیدار است. / و هیاهوی قناریها / خوابِ جِتها را آشفتهست! 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 307 بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد / به کوه خواهد زد / به غار خواهد رفت. 0 2 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 324 من در کنارِ پنجره -خاموش- / با کوه، حرفی داشتم از دور: / «ای سنگِ تا خورشید، بالیده / ای بَندیِ هرگز ننالیده، / پیشانیات ایوانِ صحراها و دریاها، / دیروزها از آن ستیغِ سربلندت همچنان پیدا / ای چهرۀ برتافته از خلق / ای دامنِ برداشته از خاک / ای کوه! / ای غمناک.» 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 330 لحافِ کهنۀ زالِ فلک شکافته شد. / و پنبه، کوچه و بازارِ شهر را پر کرد. / و دشت -اکنون-، سرد و غریب و خاموش است... 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 347 خاک، جان یافته است / تو چرا سنگ شدی؟ / تو چرا این همه دلتنگ شدی؟ / باز کن پنجرهها را و بهاران را باور کن. 0 1 محمد ابراهیمی 3 روز پیش سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) فریدون مشیری 3.7 4 صفحۀ 343 پُر کن پیاله را، / کاین آبِ آتشین، / دیریست رَه به حالِ خرابم نمیبَرَد! 0 1