بریده‌ای از کتاب سه دفتر (گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن) اثر فریدون مشیری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 330

لحافِ کهنۀ زالِ فلک شکافته شد. / و پنبه، کوچه و بازارِ شهر را پر کرد. / و دشت -اکنون-، سرد و غریب و خاموش است...

لحافِ کهنۀ زالِ فلک شکافته شد. / و پنبه، کوچه و بازارِ شهر را پر کرد. / و دشت -اکنون-، سرد و غریب و خاموش است...

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.