بریده‌های کتاب کلیدر

mahsa kia

mahsa kia

1404/6/24 - 17:47

بریدۀ کتاب

صفحۀ 240

هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ می‌نماید، و این سازش راهی به ستایش می‌یابد. میدان اگر بیابد، به عشق می‌انجامد؛ بسا که پاره‌ای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطه‌ی ترس و سپس سازش، به حد ستایشِ دژخیم خود رسیده‌اند و تمام عشق‌های گم‌کرده‌ی خویش را در او جست‌وجو کرده و به پندار، یافته‌اند. این هیچ نیست مگر پناه گرفتن در سایه‌ی ترس از ترس؛ گونه‌ای گریز از دلهره‌ی مدام، تاب بیم را نیاوردن، فرار از احتمال رویارویی با قدرتی که خود را شکسته‌ی محتومِ آن می‌دانی و در جاذبه‌ی آن چنان دچار آمده‌ای که می‌پنداری هیچ راهی به جز جذب شدن در او نداری. پناه! چه خوی و خصالِ شایسته‌ای که به او نسبت نمی‌دهی. او، قدرتِ چیره، برایت بهترین می‌شود؛ زیباترین و پسندیده‌ترین. آخر جوابِ خودت را هم باید بدهی. اینجا نیز حضورِ موذیِ خود، آرامت نمی‌گذارد؛ دست‌وپا می‌زند که خود را نجات دهد. آخر نمی‌توانی که ببینی، که ناروا رفتار می‌کنی؛ پس به سرچشمه دست می‌بری، به قدرت جامه‌ی زیبا می‌پوشانی، با خیالت زیب و زینتش می‌دهی، تا پرستش و ستایش به دلت بنشیند؛ دروغی دلپسند برای خود می‌سازی.

1