بریدههای کتاب کلیدر نرگس سلطانی 1402/12/10 - 17:17 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 623 0 1 نرگس سلطانی 1403/1/11 - 22:31 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 305 0 9 آوا 1403/10/13 - 04:22 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 109 وقتی او دندان به چیزی بند کند نا نَکَندش آرام نمی تواند بگیرد. 0 0 نرگس سلطانی 1402/12/10 - 18:10 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 635 0 1 نرگس سلطانی 1403/2/1 - 23:11 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 328 0 28 parisa danayi 1404/2/28 - 01:30 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 916 طریقه اینجور انتخاب شده.ما اجزایی هستیم که کل را قبول کرده ایم.مسئول درستی و نادرستی اش آنها هستند. .هرکس فقط میتواند عقیده اش را بگوید. 0 4 زینب دهنوی 1404/5/22 - 21:40 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 25 0 1 mahsa kia 1404/6/17 - 16:29 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 140 بسا که آدم به دانستن قانع نمیشود. میداند کاری ناگزیر روی خواهد داد و این بیرون از دست و اراده اوست، میداند که چارهایش نیست؛ میداند که رویداد حتمیست، با اینهمه نمیتواند خود را آرام کند. عقلش گردن مینهد اما روحش تمکین نمیکند. دمادم و بی اختیار چیزی از درونش شعله میکشد، غریو و خروش میکند، بر میآشوبد، آشفته میکند. بدکردار، آرام نمیگذارد تا به جنون نکشاند. پریشانی! نمک بر زخم، نمک بر زخم! محمود دولت آبادی | کلیدر 0 5 mahsa kia 1404/6/24 - 17:47 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 240 هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ مینماید، و این سازش راهی به ستایش مییابد. میدان اگر بیابد، به عشق میانجامد؛ بسا که پارهای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطهی ترس و سپس سازش، به حد ستایشِ دژخیم خود رسیدهاند و تمام عشقهای گمکردهی خویش را در او جستوجو کرده و به پندار، یافتهاند. این هیچ نیست مگر پناه گرفتن در سایهی ترس از ترس؛ گونهای گریز از دلهرهی مدام، تاب بیم را نیاوردن، فرار از احتمال رویارویی با قدرتی که خود را شکستهی محتومِ آن میدانی و در جاذبهی آن چنان دچار آمدهای که میپنداری هیچ راهی به جز جذب شدن در او نداری. پناه! چه خوی و خصالِ شایستهای که به او نسبت نمیدهی. او، قدرتِ چیره، برایت بهترین میشود؛ زیباترین و پسندیدهترین. آخر جوابِ خودت را هم باید بدهی. اینجا نیز حضورِ موذیِ خود، آرامت نمیگذارد؛ دستوپا میزند که خود را نجات دهد. آخر نمیتوانی که ببینی، که ناروا رفتار میکنی؛ پس به سرچشمه دست میبری، به قدرت جامهی زیبا میپوشانی، با خیالت زیب و زینتش میدهی، تا پرستش و ستایش به دلت بنشیند؛ دروغی دلپسند برای خود میسازی. 0 1 mahsa kia 1404/6/24 - 18:29 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 200 کدام کلام میتواند همبرِ این خاموشی شود؟ هنگام که خشم و مهر، کینه و عشق و دلشکستگی به آشتی در آمدهاند، زبان سنگ میشود. چه پر سخن خاموشی! 0 2 mahsa kia 1404/6/24 - 18:30 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 195 خویش با تن خویش بیگانه میدید. دل در گروی این و آن؛ دیگران را تا خود را. چیره بر پرستش خود. اما مگر این خود او نبود که لگام خود میکشید؟ چرا خود او بود! زنهار که خود لگام نگسلد. 0 2 mahsa kia 1404/6/25 - 15:21 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 27 گاه چنان است که آدمی از لحظههای شیفتگی و شوق، به هراس میافتد. بیم نبودن، رَمان میشود. پنداری به بیدوامیشان ایمانی سمج دارد؛ یقین به نیستیِ دم، و این یقین پیشاپیش به نشانش میآید. یقینِ بیم، در لحظههای شوق به خود وا نمیهلدش، میربایدش، میدزددش، به بعد میبردش، آزارنده دمِ دیگر را به او مینمایاند. بنگر! اندوه پایانه شوق، رخی دیگر، چهرهای دیگر؛ گذر آن به آن، آنی دیگر؛ به افسردگی از شوق، به وارخوردگی از شیفتگی، به رنج از عشق، به درماندگی از بالست. فرصتی به پروازِ تمام نیست. پایت به نخی بستهست؛ نه فقط اینجایی و به یک رنگ، نه فقط آنجا و بدان رنگ؛ همانی که بیشتر بدان درآمیختهای. بسته این است که حیرانِ شکفتگی باشی یا وهمناکِ دلمردگی. 0 7 mahsa kia 1404/6/25 - 15:28 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 26 باران میکوفت آواز میوزید نوا در نوا تا پیروزی که را باشد. 0 33 mahsa kia 1404/6/25 - 23:31 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 30 پس عشق و رنجت را به همان حد مجال برو بده که پَرَش قلب دیگری نخراشد. 0 1 mahsa kia 1404/6/25 - 23:40 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 31 پس ادم برای گفتن همه آنچه که در دل دارد لابد زبانش نارساست. شاید هم ارزش کلام چندان زیاد است که گاه میتواند عمری را در چند عبارت بگنجاند و بازگوید. 0 4 mahsa kia 1404/6/27 - 20:04 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 70 و نمیتوانست جلوی یورش عطوفت خود را بگیرد. 0 1 mahsa kia 1404/6/27 - 20:16 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 71 ربط دو انسان گاه نمیتواند نیمهکاره ادامه یابد؛ این سوی یا آنسوی.. 0 1 mahsa kia 1404/6/27 - 20:18 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 71 جنگ و عشق از کدام گونه سرشتی میتواند بزاید؟ بر کدام گونه سرشتی میتواند ببارد؟ مگر نه اینکه جنگ بی سازش از جان پر ایمان تا ایمان کور برمیخیزد؟ و نه اینکه عشق همه آدمی را میطلبد؟ 0 1 mahsa kia 1404/6/27 - 20:47 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 74 که بروز درد خود گونهای رهاییست... 0 2 mahsa kia 1404/6/29 - 03:20 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 200 گرفتار در تار پندارهای گزنده بود که راه به جایی نمیبرد و نمیدانست چگونه باید، چگونه خواهد توانست روح خود را برهاند. تاامروز خود را در چنین تنگنایی نیافته بود. 0 31
بریدههای کتاب کلیدر نرگس سلطانی 1402/12/10 - 17:17 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 623 0 1 نرگس سلطانی 1403/1/11 - 22:31 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 305 0 9 آوا 1403/10/13 - 04:22 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 109 وقتی او دندان به چیزی بند کند نا نَکَندش آرام نمی تواند بگیرد. 0 0 نرگس سلطانی 1402/12/10 - 18:10 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 635 0 1 نرگس سلطانی 1403/2/1 - 23:11 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 328 0 28 parisa danayi 1404/2/28 - 01:30 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 916 طریقه اینجور انتخاب شده.ما اجزایی هستیم که کل را قبول کرده ایم.مسئول درستی و نادرستی اش آنها هستند. .هرکس فقط میتواند عقیده اش را بگوید. 0 4 زینب دهنوی 1404/5/22 - 21:40 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 25 0 1 mahsa kia 1404/6/17 - 16:29 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 140 بسا که آدم به دانستن قانع نمیشود. میداند کاری ناگزیر روی خواهد داد و این بیرون از دست و اراده اوست، میداند که چارهایش نیست؛ میداند که رویداد حتمیست، با اینهمه نمیتواند خود را آرام کند. عقلش گردن مینهد اما روحش تمکین نمیکند. دمادم و بی اختیار چیزی از درونش شعله میکشد، غریو و خروش میکند، بر میآشوبد، آشفته میکند. بدکردار، آرام نمیگذارد تا به جنون نکشاند. پریشانی! نمک بر زخم، نمک بر زخم! محمود دولت آبادی | کلیدر 0 5 mahsa kia 1404/6/24 - 17:47 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 240 هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ مینماید، و این سازش راهی به ستایش مییابد. میدان اگر بیابد، به عشق میانجامد؛ بسا که پارهای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطهی ترس و سپس سازش، به حد ستایشِ دژخیم خود رسیدهاند و تمام عشقهای گمکردهی خویش را در او جستوجو کرده و به پندار، یافتهاند. این هیچ نیست مگر پناه گرفتن در سایهی ترس از ترس؛ گونهای گریز از دلهرهی مدام، تاب بیم را نیاوردن، فرار از احتمال رویارویی با قدرتی که خود را شکستهی محتومِ آن میدانی و در جاذبهی آن چنان دچار آمدهای که میپنداری هیچ راهی به جز جذب شدن در او نداری. پناه! چه خوی و خصالِ شایستهای که به او نسبت نمیدهی. او، قدرتِ چیره، برایت بهترین میشود؛ زیباترین و پسندیدهترین. آخر جوابِ خودت را هم باید بدهی. اینجا نیز حضورِ موذیِ خود، آرامت نمیگذارد؛ دستوپا میزند که خود را نجات دهد. آخر نمیتوانی که ببینی، که ناروا رفتار میکنی؛ پس به سرچشمه دست میبری، به قدرت جامهی زیبا میپوشانی، با خیالت زیب و زینتش میدهی، تا پرستش و ستایش به دلت بنشیند؛ دروغی دلپسند برای خود میسازی. 0 1 mahsa kia 1404/6/24 - 18:29 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 200 کدام کلام میتواند همبرِ این خاموشی شود؟ هنگام که خشم و مهر، کینه و عشق و دلشکستگی به آشتی در آمدهاند، زبان سنگ میشود. چه پر سخن خاموشی! 0 2 mahsa kia 1404/6/24 - 18:30 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 195 خویش با تن خویش بیگانه میدید. دل در گروی این و آن؛ دیگران را تا خود را. چیره بر پرستش خود. اما مگر این خود او نبود که لگام خود میکشید؟ چرا خود او بود! زنهار که خود لگام نگسلد. 0 2 mahsa kia 1404/6/25 - 15:21 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 27 گاه چنان است که آدمی از لحظههای شیفتگی و شوق، به هراس میافتد. بیم نبودن، رَمان میشود. پنداری به بیدوامیشان ایمانی سمج دارد؛ یقین به نیستیِ دم، و این یقین پیشاپیش به نشانش میآید. یقینِ بیم، در لحظههای شوق به خود وا نمیهلدش، میربایدش، میدزددش، به بعد میبردش، آزارنده دمِ دیگر را به او مینمایاند. بنگر! اندوه پایانه شوق، رخی دیگر، چهرهای دیگر؛ گذر آن به آن، آنی دیگر؛ به افسردگی از شوق، به وارخوردگی از شیفتگی، به رنج از عشق، به درماندگی از بالست. فرصتی به پروازِ تمام نیست. پایت به نخی بستهست؛ نه فقط اینجایی و به یک رنگ، نه فقط آنجا و بدان رنگ؛ همانی که بیشتر بدان درآمیختهای. بسته این است که حیرانِ شکفتگی باشی یا وهمناکِ دلمردگی. 0 7 mahsa kia 1404/6/25 - 15:28 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 26 باران میکوفت آواز میوزید نوا در نوا تا پیروزی که را باشد. 0 33 mahsa kia 1404/6/25 - 23:31 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 30 پس عشق و رنجت را به همان حد مجال برو بده که پَرَش قلب دیگری نخراشد. 0 1 mahsa kia 1404/6/25 - 23:40 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 31 پس ادم برای گفتن همه آنچه که در دل دارد لابد زبانش نارساست. شاید هم ارزش کلام چندان زیاد است که گاه میتواند عمری را در چند عبارت بگنجاند و بازگوید. 0 4 mahsa kia 1404/6/27 - 20:04 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 70 و نمیتوانست جلوی یورش عطوفت خود را بگیرد. 0 1 mahsa kia 1404/6/27 - 20:16 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 71 ربط دو انسان گاه نمیتواند نیمهکاره ادامه یابد؛ این سوی یا آنسوی.. 0 1 mahsa kia 1404/6/27 - 20:18 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 71 جنگ و عشق از کدام گونه سرشتی میتواند بزاید؟ بر کدام گونه سرشتی میتواند ببارد؟ مگر نه اینکه جنگ بی سازش از جان پر ایمان تا ایمان کور برمیخیزد؟ و نه اینکه عشق همه آدمی را میطلبد؟ 0 1 mahsa kia 1404/6/27 - 20:47 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 74 که بروز درد خود گونهای رهاییست... 0 2 mahsa kia 1404/6/29 - 03:20 کلیدر؛ جلد سوم و چهارم جلد 2 محمود دولت آبادی 4.5 33 صفحۀ 200 گرفتار در تار پندارهای گزنده بود که راه به جایی نمیبرد و نمیدانست چگونه باید، چگونه خواهد توانست روح خود را برهاند. تاامروز خود را در چنین تنگنایی نیافته بود. 0 31