بریده‌ کتاب‌های آشنایی با قرآن: (شناخت قرآن)

بریدۀ کتاب

صفحۀ 37

اینشتین در یکی از مقالاتش راجع به مذهب اظهارنظر می‌کند و در همان جا متذکر می‌شود که به اعتقاد او به طور کلی سه نوع مذهب در جهان وجود داشته است: ۱.مذهب ترس؛ یعنی مذهب گروهی که عامل برانگیزنده آن ها به سوی مذهب یک سلسله ترس ها از طبیعت و محیط بوده است. ۲.مذهب اخلاق؛ و مقصودش مذهبی است که بر مبنای مصالح اخلاقی استوار است. ۳.آنگاه از مذهب دیگری یاد می‌کند که نامش را《مذهب هستی》می‌گذارد و این تعبیر او همان تعبیری است که ما از آن به《دل》یاد کردیم. به اعتقاد اینشتین، این مذهب در واقع می‌خواهد بگوید زمانی برای انسان حالتی معنوی و روحی حاصل می‌شود که در آن حالت از این خود محدود که به واسطه آمال و آرزو های حقیر و خرد احاطه شده و از دیگران جدا گردیده و همچنین از عالم هستی طبیعی که برای او حصاری شده است، به ناگاه بیرون می‌آید و از این زندان رها می‌شود و در آن هنگام است که به نظاره کل هستی می‌نشیند و وجود را همچون حقیقتی واحد در می‌یابد و عظمت ها و شکوه ها و جلال های ماورای پدیده ها را به عیان می‌بیند و حقارت و ناچیزی خود را متذکر می‌گردد و آنگاه است که می‌خواهد با کل هستی متصل گردد.