بریده کتابهای محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی FatemehSadat 1403/3/26 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 60 به خدا پناه میبرم و میدانم بدون عنایت او قادر به انجام هیچ کاری نیستم. 0 1 FatemehSadat 1403/4/17 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 127 دنیای متلاطم درونی او آن قدر عمیق بود که در طول جلسه بیشتر شنونده بود. 0 5 طیطه🌱 1403/7/11 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 371 عبور کن، احمد آقا. از هر چه که مانع رسیدنت به خداست عبور کن. 0 4 FatemehSadat 1403/5/13 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 267 جنگیدن و نجنگیدن مهم نیست.خودت را بشناس و به آن احترام بگذار؛به گونه ای که برای دیگران الگو شوی، چه سرهنگ باشی چه سرباز و چه پاسدار. 0 1 سین صاد 1402/12/11 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 492 0 0 طیطه🌱 1403/7/13 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 372 وقت تنگ است احمد آقا. فرصتی نداریم که حکم فرماندهی خود را از مردم بگیریم؛ حکمی که تو را فرمانده قلبها کند، نه یگانهای نظامی. 0 5 FatemehSadat 1403/4/17 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 132 به تنهایی در این لحظه ها عشق میورزید.عادت کرده بود گلایه های خود از این روزگار را در این لحظه ها در آینه به خود بگوید.به خدا هم بگوید اما نه از در گلایه.با خدا که حرف میزد خیلی خاضع میشد و تسلیم. 0 0 A.S.Razavi 1403/5/1 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 168 -مثل اینکه فراموش کردید ما گردانهایی تشکیل دادیم که پاسدار انقلاب شوند نه بستر قهرمان شدن ما. کجای کارید. اگر قرار است مرا به خاطر خواستههای درونیتان دوست داشته باشید به زودی همان رفتاری را خواهید داشت که از بچههای الفتح انتقاد میکنید. ...«... این پادگان یک گذرگاه بود؛ یک سرپل. بروید برای خیز بعدی آماده شوید. جایی بروید که گردانها را برای آنجا فراهم ساختیم. فکر جایی باشید که باید باشید؛ جایی مثل کردستان» در چهره هیچیک از بچهها ابهامی باقی نمانده بود. همه به چهره آرام و پای گچگرفتهاش نگاه میکردند و این جمله در ذهنشان مرور میشد:«بروجردی، مردی که باید به او نزدیکتر شد.» 0 0 A.S.Razavi 1403/5/1 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 174 بهشتی به گرمی دست بروجردی را فشرد و گفت:«چه طوری میرزا؟» -قرار شد دیگر کسی میرزا صدایم نزند حاجآقا. مبارزه محمد بروجردی بعد از انقلاب خیلی سختتر از مبارزه میرزا با شاه است. 0 0 FatemehSadat 1403/4/21 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 156 خندید و آرام گفت:«یک فرمانده نباید عصبانی شود.» 0 2 مغربی 1402/3/16 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 1 اعضای شورای انقلاب مسئولیت حفاظت از امام را از فرودگاه تا بهشت زهرا به او سپردند. 1 6 مغربی 1402/3/20 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 1 در جلسع شورای انقلاب مطهری، بهشتی، مفتح، طالقانی، باهنر وبازرگان حضور داشتند. مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین، به همراه مهدی ابریشم چی و موسی خیابانی امده بود. کی کیدونه بعدا کیا عاقبت بخیر میشن و کیا خسر الدنیا و الاخره این جلسه برا این بوده که ببینند طرح حفاظت از فرودگاه و استقبال از امام رو به کیا بسپرن.... 0 0 مغربی 1402/3/19 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 1 اقا عبدلله نهج البلاغه را باز کرد و گفت: اوصاف متقین از نگاه امام علی (ع) میرزا سراپا گوش بود. انگار متقین خواب راحت ندارند. چگونه است که انسان به دنبال راحتی و رفاه این همه خطر را به خود میپذیرد. پس تلاش ما برای چیست؟ اگر همان تشک دوزی را دنبال میکردم امروز در رفاه بودم. اما این کلام امان معنای دیگری دارد. یعنی متقین نباید لحظه ای از خود غافل باشند.؟ 0 0 A.S.Razavi 1403/5/1 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 131 از اوین که خارج شد شروع کرد به قدم زدن. رفت توی فکر. گاهی هم به عقب برمیگشت و با تنفر اوین را مینگریست.«زندان همیشه زندان است. هنوز ده روز از پیروزی انقلاب نگذشته باید افرادی در اوین حبس شوند که تا چند ماه پیش با اقتدار در این زندان جولان میزدند و فریاد هر جنبدهای را در گلو خفه میکردند. چه میشد اگر میتوانستیم برای مدتی-اگر چه کوتاه- هیچکس زندانی نمیشد.غیر از این ساواکیها اولین زندانی اوین چه کسی خواهد بود؟ کاش هیچکس،کاش...» 0 1 FatemehSadat 1403/3/18 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 29 پیکر در تبسم معصومانه میرزا دنیایی از گذشت را می دید و او را در سطحی بالا تر از خود می پنداشت. 0 0 FatemehSadat 1403/3/18 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 19 میرزا میخواست از هر راهی به مادر ثابت کند که می تواند مراقب خودش باشد. 0 0
بریده کتابهای محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی FatemehSadat 1403/3/26 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 60 به خدا پناه میبرم و میدانم بدون عنایت او قادر به انجام هیچ کاری نیستم. 0 1 FatemehSadat 1403/4/17 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 127 دنیای متلاطم درونی او آن قدر عمیق بود که در طول جلسه بیشتر شنونده بود. 0 5 طیطه🌱 1403/7/11 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 371 عبور کن، احمد آقا. از هر چه که مانع رسیدنت به خداست عبور کن. 0 4 FatemehSadat 1403/5/13 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 267 جنگیدن و نجنگیدن مهم نیست.خودت را بشناس و به آن احترام بگذار؛به گونه ای که برای دیگران الگو شوی، چه سرهنگ باشی چه سرباز و چه پاسدار. 0 1 سین صاد 1402/12/11 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 492 0 0 طیطه🌱 1403/7/13 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 372 وقت تنگ است احمد آقا. فرصتی نداریم که حکم فرماندهی خود را از مردم بگیریم؛ حکمی که تو را فرمانده قلبها کند، نه یگانهای نظامی. 0 5 FatemehSadat 1403/4/17 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 132 به تنهایی در این لحظه ها عشق میورزید.عادت کرده بود گلایه های خود از این روزگار را در این لحظه ها در آینه به خود بگوید.به خدا هم بگوید اما نه از در گلایه.با خدا که حرف میزد خیلی خاضع میشد و تسلیم. 0 0 A.S.Razavi 1403/5/1 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 168 -مثل اینکه فراموش کردید ما گردانهایی تشکیل دادیم که پاسدار انقلاب شوند نه بستر قهرمان شدن ما. کجای کارید. اگر قرار است مرا به خاطر خواستههای درونیتان دوست داشته باشید به زودی همان رفتاری را خواهید داشت که از بچههای الفتح انتقاد میکنید. ...«... این پادگان یک گذرگاه بود؛ یک سرپل. بروید برای خیز بعدی آماده شوید. جایی بروید که گردانها را برای آنجا فراهم ساختیم. فکر جایی باشید که باید باشید؛ جایی مثل کردستان» در چهره هیچیک از بچهها ابهامی باقی نمانده بود. همه به چهره آرام و پای گچگرفتهاش نگاه میکردند و این جمله در ذهنشان مرور میشد:«بروجردی، مردی که باید به او نزدیکتر شد.» 0 0 A.S.Razavi 1403/5/1 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 174 بهشتی به گرمی دست بروجردی را فشرد و گفت:«چه طوری میرزا؟» -قرار شد دیگر کسی میرزا صدایم نزند حاجآقا. مبارزه محمد بروجردی بعد از انقلاب خیلی سختتر از مبارزه میرزا با شاه است. 0 0 FatemehSadat 1403/4/21 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 156 خندید و آرام گفت:«یک فرمانده نباید عصبانی شود.» 0 2 مغربی 1402/3/16 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 1 اعضای شورای انقلاب مسئولیت حفاظت از امام را از فرودگاه تا بهشت زهرا به او سپردند. 1 6 مغربی 1402/3/20 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 1 در جلسع شورای انقلاب مطهری، بهشتی، مفتح، طالقانی، باهنر وبازرگان حضور داشتند. مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین، به همراه مهدی ابریشم چی و موسی خیابانی امده بود. کی کیدونه بعدا کیا عاقبت بخیر میشن و کیا خسر الدنیا و الاخره این جلسه برا این بوده که ببینند طرح حفاظت از فرودگاه و استقبال از امام رو به کیا بسپرن.... 0 0 مغربی 1402/3/19 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 1 اقا عبدلله نهج البلاغه را باز کرد و گفت: اوصاف متقین از نگاه امام علی (ع) میرزا سراپا گوش بود. انگار متقین خواب راحت ندارند. چگونه است که انسان به دنبال راحتی و رفاه این همه خطر را به خود میپذیرد. پس تلاش ما برای چیست؟ اگر همان تشک دوزی را دنبال میکردم امروز در رفاه بودم. اما این کلام امان معنای دیگری دارد. یعنی متقین نباید لحظه ای از خود غافل باشند.؟ 0 0 A.S.Razavi 1403/5/1 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 131 از اوین که خارج شد شروع کرد به قدم زدن. رفت توی فکر. گاهی هم به عقب برمیگشت و با تنفر اوین را مینگریست.«زندان همیشه زندان است. هنوز ده روز از پیروزی انقلاب نگذشته باید افرادی در اوین حبس شوند که تا چند ماه پیش با اقتدار در این زندان جولان میزدند و فریاد هر جنبدهای را در گلو خفه میکردند. چه میشد اگر میتوانستیم برای مدتی-اگر چه کوتاه- هیچکس زندانی نمیشد.غیر از این ساواکیها اولین زندانی اوین چه کسی خواهد بود؟ کاش هیچکس،کاش...» 0 1 FatemehSadat 1403/3/18 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 29 پیکر در تبسم معصومانه میرزا دنیایی از گذشت را می دید و او را در سطحی بالا تر از خود می پنداشت. 0 0 FatemehSadat 1403/3/18 محمد؛ مسیح کردستان: زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی نصرت الله محمودزاده 4.4 15 صفحۀ 19 میرزا میخواست از هر راهی به مادر ثابت کند که می تواند مراقب خودش باشد. 0 0