جسارت و اعتماد به نفس مینا رو دوست داشتم
با اینکه مثل همه آدمها نقص داره و ترس هم تجربه میکنه اما غلبه بر ترسش رو دوست دارم...
اوایل یکم روایت کتاب برام گیج کننده بود اما همینطور که گذشت برام روان شد و منو برد به دنیای فانتزی و تاریخ جذاب شرق؛ دنیایی که به ظرافت انیمه شهر اشباح بود. دلم برای مینا و شین تنگ میشه. انگار برگشتم به همون دوران کودکیم که بهترین لحظههای زندگیمو حین تماشای انیمیشن و خوندن کتاب فانتزی داشتم و بعد از تموم شدن اون داستان دلم میگرفت و دلم میخواست بدونم خب بعدش چی میشه... دوست داشتم بازهم از شین و مینا بخونم، توی قصر جادویی دنیای اعماق اقیانوس... دلم برای این کتاب تنگ میشه :)
علت یه ستاره کمم بخاطر این بود که گاهی راوی و اینکه دیالوگ برای کیه رو گم میکردم