بریده‌های کتاب دنیای شیرین ناتمام

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

وقتی والدین کاری را به‌جای فرزندشان انجام می‌دهند، ناخودآگاه طبق میل درونی خودشان رفتار کرده‌اند و با زبان بی‌زبانی می‌گویند انتظار داشته‌اند فرزندشان زودتر بجنبد یا کار را بهتر انجام دهد یا اینکه نحوه کار او والدین را قانع نکرده است. اگر این رفتار والدین ادامه یابد، در کودکان نوعی بی‌علاقگی به تمام فعالیت‌های روزانه‌شان به وجود خواهد آمد. کودکان در مقابل این رفتار والدین دو نوع واکنش از خود بروز می‌دهند: ۱.به تمام فعالیت‌ها بی‌اعتنایی می‌کنند؛ ۲.رفتاری تهاجمی به خود می‌گیرند. هر دوی این رفتار ها مخرب بوده و باعث ناسازگاری کودکان در مدرسه و جامعه می‌شوند؛ زیرا کودکان نیز باید مثل سایر اعضا عمل کنند و در مدت کوتاهی مطالب و فعالیت‌های زیادی را که در کودکی نیاموخته‌اند، فرابگیرند و سازگاری‌های اجتماعی بسیاری از خود نشان دهند؛ اما چون تحمل این وضعیت برای آنان سخت و ناخوشایند است و ممکن است موفق به این کار نشوند، خیلی زود از مدرسه خسته و بیزار می‌شوند.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 38

کودکان فقط مفهومی کلی از آنچه می خواهند انجام دهند در ذهن دارند و برایشان مشکل است منظور خود را منظم کرده و آن را بیان نمایند. بسیاری از والدین نیز بدون توجه به این نکته فقط به تعبیر و تفسیر خود از گفتار و رفتار فرزندشان بسنده میکنند و به آن قانع می شوند. در صورتی که اگر حرکات و گفتار و اندیشه های کودکان برای والدین فهم پذیر نبود لازم است از آنها توضیح بیشتری بخواهند. با این روش، افزون بر اینکه والدین به کودکان فرصت می دهند مقاصد خویش را بیان نمایند، در آنان انگیزه ایجاد میکنند و علاقه خودشان را نیز بیش از پیش بر او آشکار می سازند. چنانچه کودکان به این روش عادت کنند تمام اعمال خود را منطقی ترو عقلانی تر انجام خواهند داد و در موقع ارتباط با اطرافیان ، مخصوصاً کودکان از سویی بهتر میتوانند خواسته ها و ذهنیات خود را به آنان منتقل کنند و از سوی دیگر سعی میکنند به انتظارات فرد مقابل دقیق تر بنگرند و مطالب او را بهتر بفهمند. در این صورت کودکان از هر نزاع و کشمکشی جلوگیری خواهند کرد.

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 142

اگر کودک بدون اتفاق مهمی بر زمین افتاد، بهتر است والدین بگذارند بر زمین بیفتد تا با خطر های برخی از کار ها آشنا شود. برای مثال، پیر ۲/۵ ساله با وجود مخالفت مادرش روی چهارپایه کنار پیشخوان آشپزخانه ایستاده بود که چهارپایه لغزید و بر زمین افتاد و پیر به لبه پیشخوان آویزان ماند. او با ترس، شروع به داد و فریاد کرد. مادر با مشاهده این وضعیت نزدیک آمد؛ اما قبول کرد که شاهد افتادن فرزندش روی زمین باشد؛ چون می‌دانست ترس این حادثه بیشتر از درد آن است. وقتی پسرک به زمین افتاد، مادر شروع به آرام کردن او کرد. سپس از وی خواست آنچه اتفاق افتاده است، برایش شرح دهد. پیر به شیوه خود ماجرا را تعریف کرد. در این هنگام، مادر تبسمی کرد و گفت: ((عزیزم، من که به تو گفته بودم این کار خطرناک است.)) پسرک سرش را به نشانه تایید تکان داد و تا مدت ها چنین حرکاتی از او دیده نشد. این‌گونه واکنش ها فقط هنگامی مجاز است که به کودکان آسیب جبران ناپذیر و حتی خفیفی وارد نشود. هدف این است که کودکان بفهمند چرا والدین اجازه نمی‌دهند به چیزها یا جاهای خطرناک نزدیک شوند تا در تنهایی نیز به سراغ آن‌ها نروند.

0